زمین، سطحی که در زیر پا قرار دارد مثلاً چادرش روی زمین کشیده می شد برای مثال در معرفت دیدۀ آدمی ست / که بگشوده برآسمان و زمی ست (سعدی۱ - ۱۷۷)، هرگل رنگین که به باغ زمی ست / قطره ای از خون دل آدمی ست (نظامی - ۷۱)
زمین، سطحی که در زیر پا قرار دارد مثلاً چادرش روی زمین کشیده می شد برای مِثال دَرِ معرفت دیدۀ آدمی ست / که بگشوده برآسمان و زمی ست (سعدی۱ - ۱۷۷)، هرگل رنگین که به باغ زمی ست / قطره ای از خون دل آدمی ست (نظامی - ۷۱)
همچنین، اینک، همیشه، پیوسته، بر سر فعل ماضی و مضارع می آید و دلالت بر استمرار می کند مثلاً همی رفت، همی گفت، همی رود، بر سر فعل امر می آید و دلالت بر تاکید می کند مثلاً همی رو
همچنین، اینک، همیشه، پیوسته، بر سر فعل ماضی و مضارع می آید و دلالت بر استمرار می کند مثلاً همی رفت، همی گفت، همی رود، بر سر فعل امر می آید و دلالت بر تاکید می کند مثلاً همی رو
تأنیث اظمی. ناقه ظمیاء، ناقۀ سیاه و لب پژمرده و گندمگون و چشم کم گوشت باریک مژه و ساق کم گوشت و بن دندان اندک خون، امراءه ظمیاءاللثات و ظمیاء الشفه و العین و الساق، زن کم خون بن دندان و گندمگون لب و کم گوشت چشم و باریک ساق
تأنیث اظمی. ناقه ظمیاء، ناقۀ سیاه و لب پژمرده و گندمگون و چشم کم گوشت باریک مژه و ساق کم گوشت و بن دندان اندک خون، امراءه ظمیاءاللثات و ظمیاء الشفه و العین و الساق، زن کم خون بن دندان و گندمگون لب و کم گوشت چشم و باریک ساق
کشت که از باران آب خورد خلاف مسقی. (منتهی الارب) (آنندراج). کشتی که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). زرع مظمی، زراعت دیمی. مقابل زراعت مسقوی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
کشت که از باران آب خورد خلاف مسقی. (منتهی الارب) (آنندراج). کشتی که از باران آب خورد. (ناظم الاطباء). زرع مظمی، زراعت دیمی. مقابل زراعت مسقوی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
منشی مولچند اﷲآبادی، از پارسی گویان هنداست. مؤلف صبح گلشن این بیت را از او آورده است: خواهم به یک سؤال دهم هر دو کون را محروم کس مباد ز فیض عطای من. رجوع به صبح گلشن ص 531 شود
منشی مولچند اﷲآبادی، از پارسی گویان هنداست. مؤلف صبح گلشن این بیت را از او آورده است: خواهم به یک سؤال دهم هر دو کون را محروم کس مباد ز فیض عطای من. رجوع به صبح گلشن ص 531 شود
محمد بن رمضان (شیخ...) متخلص به نظمی، از شاعران و مشایخ خلوتیۀ عثمانی است (1032- 1112 هجری قمری). او راست:دیوان اشعار و معیارالطریق. (از قاموس الاعلام ج 6)
محمد بن رمضان (شیخ...) متخلص به نظمی، از شاعران و مشایخ خلوتیۀ عثمانی است (1032- 1112 هجری قمری). او راست:دیوان اشعار و معیارالطریق. (از قاموس الاعلام ج 6)
مؤنث اعظم. بزرگ و بزرگتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مصیبت عظمی. موهبت عظمی: در آن عرصۀ عظمی و انجمن کبری اول خطابی کند، سؤال از ایشان کند. (کشف الاسرار ج 2 ص 528). عرض کرامت فرماید مشایخ کبار و سادات ابرار را در این مصیبت عظمی و داهیۀ کبری. (ترجمه تاریخ یمینی ص 460). رجوع به اعظم شود. - وزارت عظمی، مقام بزرگترین وزیران و مقام وزیر اول و صدر بزرگ. (ناظم الاطباء)
مؤنث اعظم. بزرگ و بزرگتر. (آنندراج) (ناظم الاطباء). مصیبت عظمی. موهبت عظمی: در آن عرصۀ عظمی و انجمن کبری اول خطابی کند، سؤال از ایشان کند. (کشف الاسرار ج 2 ص 528). عرض کرامت فرماید مشایخ کبار و سادات ابرار را در این مصیبت عظمی و داهیۀ کبری. (ترجمه تاریخ یمینی ص 460). رجوع به اعظم شود. - وزارت عظمی، مقام بزرگترین وزیران و مقام وزیر اول و صدر بزرگ. (ناظم الاطباء)
خاک، ملک زمین های مزروعی. یا زمین خسته زمینی که در زیر دست و پای مردم و چاروا نرم شده باشد، یا زمین مرده زمینی که درآن رستنی نروید یا به (بر) زمین زدن بر زمین انداختن شی یا شخصی را، مغلوب کردن یا به (بر) زمین نواختن به زمین زدن، یا زمین از زیر پای کشیدن دیوانگان را ببازی بازی ترساندن، یا زمین به دندان گرفتن اظهار عجزو فروتنی کردن
خاک، ملک زمین های مزروعی. یا زمین خسته زمینی که در زیر دست و پای مردم و چاروا نرم شده باشد، یا زمین مرده زمینی که درآن رستنی نروید یا به (بر) زمین زدن بر زمین انداختن شی یا شخصی را، مغلوب کردن یا به (بر) زمین نواختن به زمین زدن، یا زمین از زیر پای کشیدن دیوانگان را ببازی بازی ترساندن، یا زمین به دندان گرفتن اظهار عجزو فروتنی کردن