معنی اظمی - لغت نامه دهخدا
معنی اظمی
- اظمی(اَ ما)
- مرد کم خون بن دندان، یا صاحب لب گندمگون. و ابوعمرو گوید: اظمی سیاه است، و رمح اظمی نیزۀ باریک سیاه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از آنندراج). سیاه فام لب. مؤنث: ظمیاء. (مهذب الاسماء). سیه لب. باریک لب. گندمگون و باریک. مؤنث: ظمیاء. ج، ظمی: سایۀ ظمی ̍، سایۀ سیاه. و نیزۀ اظمی، نیزۀ گندمگون. (از اقرب الموارد). نیزۀ گندمگون باریک. نیزه و سایۀ سیاه. (از متن اللغه). و ثعالبی این کلمه را در ذیل لواحق سیاه آورده است. رجوع به فقه اللغه ص 45 شود
لغت نامه دهخدا