- ظلول
- جمع ظل سایه ها
معنی ظلول - جستجوی لغت در جدول جو
- ظلول ((ظُ))
- جمع ظل، سایه ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نجات یافتن و رستگار شدن، سرد و نمناک شدن باد، در آویختن
رام مطیع منقاد جمع اذله و ذلل. رام فرمانبردار سر به زیر
یاخته
صاف و گوارا
سریانی دوازدهمین ماه سال سریانی برابر با آذر انجیر معابد دوازدهمین ماه سال سریانی ایلول
رسیدن وعده چیزی
کم گوشت لاغر
دیر فرمان
واحد ساختمانی بدن جانداران موجودات زنده و صفاتی که ظاهر می سازند همگی از عناصر کوچکی باسم سلول ساخته شده اند که ساختمان آن در جانوران و گیاهان تقریباً به یک نوع است
بسیار ظلم کننده، بسیار ستمکار
ظلّ ها، سایه ها، جمع واژۀ ظلّ
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
آنچه سایۀ دائم داشته باشد، سایه دار
خیانت، مکر
جمع واژۀ غل، طوق و بند های آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند
جمع واژۀ غل، طوق و بند های آهنی که به گردن یا دست و پای زندانیان می بستند
افسرده، اندوهگین، دل تنگ، بیزار، به ستوه آمده
طلل ها، ویرانه ها، کالبدها و هیکل چیزی، جمع واژۀ طلل
آغاز، شروع مثلاً حلول سال نو
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
وارد شدن شیئی در شیء دیگر
داخل شدن روح کسی در بدن دیگری
گمراه
جمع طلل، ویرانه ها کم دادن کم کردن، خونرایگانی پاک شدن خون بی کیفر ماندن کشنده، بارندگی تنک نرم باریدن، ناچیز گردانیدن، امروز و فردا کردن، اندودن چیزی را، باز داشتن باران نرم با قطرات ریز، جمع طلال
سایه افکن، سایه ابر، سایبان، جمع ظل، سایه ها، جمع ظله، سایبان ها آنچه بر کسی یا روی چیزی سایه بیاندازد مانند ابر، سایه بان
سایه دار، سایه افکن، آنچه سایه اندازد
بسیار ستم کننده
جمع ظلف سمهای شکافته زنگله ها، جمع ظلف، ژنگله ها سم های شکافته
ناراستی در پروه (غنیمت)، نمک ناشناسی، روان شدن آب میان درختان، زاو لانه نهادن بند نهادن زود گوار، نمک نشناس، جمع غل، زاو لانه ها بند و زنجیر ها
جمع فل، رخنه های شمشیر شکستگی های شمشیر
خسته شدن، کند شدن
بستوه آمده و افکار و مانده و آزرده و بیزار و دلگیر و ناتوان و دلتنگ و اندوهگین
جمع ظل، سایه ها