جدول جو
جدول جو

معنی طیش - جستجوی لغت در جدول جو

طیش
سبک شدن، بی عقل شدن، سبکی و خفت عقل، سبک سری، خشم، غضب
تصویری از طیش
تصویر طیش
فرهنگ فارسی عمید
طیش
سبکسری، سبک مغزی
تصویری از طیش
تصویر طیش
فرهنگ لغت هوشیار
طیش
((طِ یْ))
سبک شدن، بی عقلی، سبکسری، خشم، غضب، رنج، اضطراب
تصویری از طیش
تصویر طیش
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از بطیش
تصویر بطیش
سخت گیر، تازنده تازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فیش
تصویر فیش
برگه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بیش
تصویر بیش
زیادتی و افزونی، بسیار، بس، علاوه، کثیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیش
تصویر دیش
داد و دهش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیب
تصویر طیب
(پسرانه)
پاک، مطهر، پاکیزه
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طوش
تصویر طوش
(پسرانه)
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طیف
تصویر طیف
بیناب
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از کیش
تصویر کیش
مذهب
فرهنگ واژه فارسی سره
زمین را شخم کردن و نا کشته گذاشتن استراحت دادن زمین تا دوباره نیروی باروری خود را باز یابد، زمینی که یک سال نکارند تا قوت گیرد زمین نوبتی. یا دو آیش. آیش کردن زمین یک سال در میان. یا سه یا سه آیش. آیش کردن زمین دو سال در میان، تقسیم کردن زمینهای ده بسه قسمت و هر سال یکی ازین سه قسمت را نا کشته گذاشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ریش
تصویر ریش
موهای چانه و گونه ها، محاسن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تیش
تصویر تیش
ترکی از تیز پارسی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جیش
تصویر جیش
ارتش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیش
تصویر حیش
ترسیدن، ترساندن
فرهنگ لغت هوشیار
نوعی پارچه خشن کتان که از آن فرش و پرده ها و چیزهای دیگر درست می کنند آنچه به گاو آهن بسته با آن زمین را شخم می زنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش
تصویر پیش
عاقل و خردمند ساحل، کنار، جلو، نزدیک
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته شیش خرمای بی هسته خرمای سست هسته، شمشیر شمشیر دگمه دار شمشیر نوک بسته که در شمشیر بازی به کار رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میش
تصویر میش
گوسفند ماده و دنبه دار، برای مثال کهین تخت را نام بد میش سار / سر میش بودی بر او بر نگار (فردوسی - ۸/۲۷۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیب
تصویر طیب
پاک، پاکیزه، نیکو، حلال و روا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هیش
تصویر هیش
هیچ، ناچیز، اندک، بیهوده، معدوم، هر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیاش
تصویر طیاش
سبک عقل، ویژگی کسی که ارادۀ ثابت ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیر
تصویر طیر
پرواز کردن، پریدن، جمع طائر، طایر، پرنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیش
تصویر نیش
نوک هر چیز نوک تیز مانند سوزن، خنجر و نشتر، در علم زیست شناسی عضوی از بدن حشرات گزنده از قبیل عقرب، زنبور و مار که زهر خود را به وسیلۀ آن داخل بدن انسان می کنند، در علم زیست شناسی چهار دندان نوک تیز جلوی دهان انسان، دو در بالا و دو در پایین، انیاب، دهان، کنایه از سخن گزنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ریش
تصویر ریش
موهای دو طرف صورت و چانۀ مرد، لحیه، محاسن
زخم، جراحت، مجروح، زخمی
پر پرندگان
ریختن، پاشیدن، ریشیدن
ریش ریش: پاره پاره، چاک چاک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیش
تصویر بیش
افزون تر، بسیار تر، فراوان تر
هلاهل، گیاهی بسیار سمّی با برگ هایی شبیه برگ کاهو یا کاسنی و ریشۀ غده ای سفت که اندرون آن سیاه است، اجل گیا، اجل گیاه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خیش
تصویر خیش
آلتی برای شخم زدن زمین که به تراکتور یا گردن گاو بسته می شود، گاوآهن، کنایه از شخم زدن
نوعی پارچۀ کتان، پرده ای که از این نوع پارچه تهیه می شد، خیش خانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیب
تصویر طیب
خوش شدن، خوش بو شدن، خوشمزه شدن، حلال شدن،
بوی خوش، آنچه بوی خوش داشته باشد مانند مشک و عنبر،
بهترین از هر چیز، حلال، روا، میل و خوشی طبع
به (با) طیب خاطر: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار
به (با) طیب نفس: با خواست خود، به میل خود، بی اکراه و اجبار، به (با) طیب خاطر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کیش
تصویر کیش
دین، مذهب، روش، آیین
در ورزش شطرنج حالتی که در آن شاه به وسیلۀ یکی از مهره های حریف تهدید می شود
در ورزش شطرنج هنگام کیش دادن به شاه حریف گفته می شود
هنگام دور کردن پرندگان به کار می رود
نوعی پارچه از جنس کتان، خیش
ترکش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیش
تصویر فیش
برگه ای که روی آن مطالبی می نویسند و بعد مرتب می کنند، برگه ای که دریافت و پرداخت پول در آن ثبت می شود، در علم الکتریک قطعه ای با روکش پلاستیکی برای اتصال دو مدار یا دستگاه الکتریکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیش
تصویر عیش
خوش گذرانی، خوشی و شادمانی، زیستن، زندگی کردن، زندگی، طعام، خوراک، خوردنی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیف
تصویر طیف
نوار هفت رنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل می دهد، مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند
خیال، توهم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طفش
تصویر طفش
گاییدن، پلیدی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طشیش
تصویر طشیش
بنگرید به طش
فرهنگ لغت هوشیار