معنی طیف - فرهنگ فارسی عمید
معنی طیف
- طیف
- نوار هفت رنگی که نور پس از گذشتن از منشور تشکیل می دهد، مجموعه چیزهایی که خصوصیات مشترکی داشته باشند
خیال، توهم
تصویر طیف
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با طیف
طیف
- طیف
- آمدن خیال در خواب، غضب، خشم، جنون، دیوانگی، وسوسه، هر یک از هفت رنگی که بعد از تجزیه نور به دست می آید، مجازاً، نوع، گونه
فرهنگ فارسی معین
طیف
- طیف
- خشم، غضب، جنون، دیوانگی، پیکر خیالی، شبح، صورت موهوم، وسوسه، خیال، وهم، توهم، بیناب، بدخیالی، بداندیشی
فرهنگ واژه مترادف متضاد