جدول جو
جدول جو

معنی طیات - جستجوی لغت در جدول جو

طیات(طَ)
جنسی از نخل که در مصر میشود. (فهرست مخزن الادویه). در فرهنگ نفیسی آمده: قسمی از خرمابن در بصره
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از حیات
تصویر حیات
زیستن، زنده بودن، مقابل ممات، زندگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طینت
تصویر طینت
خلقت، سرشت، خوی، نهاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طغات
تصویر طغات
طاغی ها، سرکش ها، طغیان کننده ها، گردنکش ها، جمع واژۀ طاغی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیان
تصویر طیان
کسی که کارش گل کاری یا گچ مالیدن به دیوار است، بنّا، گل کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیبات
تصویر طیبات
طیبه ها، طیب ها، خوش بوها، پاک دامن ها، جمع واژۀ طیبه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حیات
تصویر حیات
حیه ها، زنده ها، مارها، افعی ها، جمع واژۀ حیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نیات
تصویر نیات
نیت ها، قصدها، عزم ها، آهنگ ها، جمع واژۀ نیت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بیات
تصویر بیات
ویژگی نان شب مانده
در موسیقی گوشه هایی در چند دستگاه مثلاً بیات اصفهان، بیات ترک
بیات ترک: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
بیات زند: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور، بیات ترک
بیات کرد: در موسیقی از متعلقات دستگاه شور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیاش
تصویر طیاش
سبک عقل، ویژگی کسی که ارادۀ ثابت ندارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عطیات
تصویر عطیات
عطیه ها، بخشش ها، دهش ها، جمع واژۀ عطیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طیبت
تصویر طیبت
شوخی، مزاح، هر چیز خوش بو، بوی خوش
به طیبت نفس: به میل خود، بی اکراه و اجبار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از آیات
تصویر آیات
آیت ها، نشانه ها، جمع واژۀ آیت
فرهنگ فارسی عمید
(عَ طی یا)
جمع واژۀ عطیه. (اقرب الموارد). عطایا. رجوع به عطیه و عطیت شود
لغت نامه دهخدا
(خَ طی یا)
جمع واژۀ خطیه. (یادداشت بخط مؤلف). خطیئه. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا
(قَ طَ)
جمع واژۀ قطاه است. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). قطاه را گاهی به قطیات جمع بندند. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(قُ طَیْ یا)
تپه هائی است از بنی جعفر بن کلاب. (معجم البلدان)
وادیی است. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طینت
تصویر طینت
طبیعت، خلقت، خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نیات
تصویر نیات
جمع نیت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیاب
تصویر طیاب
بوی خوش، نیک پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیار
تصویر طیار
چست و چالاک، پرنده
فرهنگ لغت هوشیار
سبکسر، سبکبال مرد سبک سبکسر، آنکه اراده ثابت ندارد و سرگردان باشد
فرهنگ لغت هوشیار
راز گلکار لاد گر، گرسنه: مرد نادرست نویسی تیان دیگ بزرگ، یاس دشتی از گیاهان مرد گرسنه، گلگر گلکار بنا
فرهنگ لغت هوشیار
جمع طیبه، نازک گویی ها اشو ها مونث طیب جمع طیبات، از اعلام زنان است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیبت
تصویر طیبت
مزاح، خوش طبعی، خوش مزگی، بازی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سیات
تصویر سیات
بدی ها گناهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طغات
تصویر طغات
طاق بودن مفرد بودن مقابل جفتی، جمع طاغی، سرکشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیات
تصویر حیات
عمر، زیست، زندگانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بیات
تصویر بیات
شب زنده داری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانها، علامتها، جمع آیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دیات
تصویر دیات
جمع دیه، خونبها ها عدد اصلی (10) پس از نه دو پنج عشره
فرهنگ لغت هوشیار
شکل، پیکر، وضع طرز صورت ظاهر: باید که داعی برهیت جمیله باشد، مراد از هیات در کلمات شیخ اشراق همان عرض است در کلمات فلاسفه مشا. ناصرخسرو گوید: اماهیات آن است که اشخاص بدان ازیکدیگر جداشوند خاصه اندر مردم باآنکه بصورت همه یکی اند. یا هیات ظلمانیه. مراد اعراض جسمانی است که مقولات نه گانه عرض باشد، یا هیات ظلمانیه جسمانیه. مراداعراض جسمانیه اند. یا هیات نوریه. مراد انوار عرضیه است، علمی است که بحث از احوال ستارگان یعنی بحث از وضع آنها نسبت بیکدیگر و شکل آنها و قوانین ثابت حرکت آنها می نماید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حیات
تصویر حیات
زندگی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آیات
تصویر آیات
نشانه ها، نشانی ها، نشانه ها، نشان ها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از هیات
تصویر هیات
انجمن
فرهنگ واژه فارسی سره