- طیاب
- بوی خوش، نیک پاکیزه
معنی طیاب - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع طیب، بوی خوش وحلال
نبود
ریسمان، کمند
خواهندگان، دین آموزان، هاوشتان
جامه ها
جمع جیب، گریبان ها بریک ها جمع جیب
بازگشت
ته دریا، قعرآب، نهایت هرچیز، تاب وطاقت
خرما غوره
آمیختن، آمیخته، آب آمیخته
رسن، ریسمان، رشتۀ کلفت
طناب انداختن: کمند انداختن، با کمند کسی را گرفتار ساختن، ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن
طناب انداختن: کمند انداختن، با کمند کسی را گرفتار ساختن، ریسمان به گردن کسی انداختن و او را خفه کردن
بسیار عیب کننده، بسیار عیب گو
بازگشتن، برگشتن، بازآمدن، بازگشت
غایب شدن، ناپدید شدن، دور شدن از نظر
سبک عقل، ویژگی کسی که ارادۀ ثابت ندارد
ثوب ها، جامه ها، لباسها، جمع واژۀ ثوب
آمیختن، آمیخته کردن، مخلوط ساختن، آمیختگی
طالب ها، طلب کننده ها، جوینده ها، خواهنده ها، خواهان ها، محصل ها، دانش آموز ها، جمع واژۀ طالب
کسی که کارش گل کاری یا گچ مالیدن به دیوار است، بنّا، گل کار
جمع طبالبه، نورد ابرها جامه های پیشگشاده پزشکی ها
جمع طالب، جویندگان خواهندگان باز جست باز خواست بیشخواه خواستن حق خود را از کسی مطالبه باز جست کردن، جمع طالب خواهندگان، طالب علمان محصلان علوم قدیمه. مطالبه، خواستن حق خود را از کسی جمع طالب و طلبه
خشت پز آگور پز کوره پز
ریسمان، خیمه، بند، رشته کلفت
راز گلکار لاد گر، گرسنه: مرد نادرست نویسی تیان دیگ بزرگ، یاس دشتی از گیاهان مرد گرسنه، گلگر گلکار بنا
سبکسر، سبکبال مرد سبک سبکسر، آنکه اراده ثابت ندارد و سرگردان باشد
چست و چالاک، پرنده
آک نهنده سینه ها، دل ها، جمع عیبه، کیسه های چرمین جامه دان ها
غایب شدن، ناپدید شدن
ترسان، بد دل، ترس انگیز
ته آب، بخش کم عمق آب، گرداب، راه و پله ای که از آن بتوان به ته چاه یا قنات رفت، گذرگاه، مقاومت و ایستادگی، کنایه از موقعیتی که خطر تقریباً رفع شده باشد، گدار، پایاب
((طِ یا طَ))
فرهنگ فارسی معین
ریسمان، رسن، رشته کلفت
با طناب (پوسیده) کسی توی چاه رفتن: کنایه از فریب کسی را خوردن و به اعتماد او دست به کاری زدن
با طناب (پوسیده) کسی توی چاه رفتن: کنایه از فریب کسی را خوردن و به اعتماد او دست به کاری زدن