جدول جو
جدول جو

معنی طولیاب - جستجوی لغت در جدول جو

طولیاب
بالستیاب (بالست ارتفاع) ارتفاع یاب
تصویری از طولیاب
تصویر طولیاب
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طول یاب
تصویر طول یاب
تئودولیت، اسبابی مرکب از یک دوربین و یک دایرۀ مدرج افقی و یک دایرۀ مدرج قائم که برای اندازه گیری زوایای قائم و افقی در نقشه برداری یا تعیین سمت و ارتفاع یک ستاره به کار می رود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کولیار
تصویر کولیار
(پسرانه)
نام روستایی
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از دوریاب
تصویر دوریاب
تیز فهم، سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
تیز فهم، تیز هوش، سریع الانتقال
فرهنگ لغت هوشیار
نخستین ها، بن ها نمودها، جمع اولیه: نخستینهااولها، تصورات و تصدیقات بدیهی و قضایای ضروری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
زودیابنده، تیزهوش، هوشیار، باهوش، تیزفهم، تندفهم، برای مثال همی بود تا زرد گشت آفتاب / نشست از بر بارۀ زودیاب (فردوسی - ۶/۴۲۶)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولیاء
تصویر اولیاء
((اَ یا اُ))
جمع ولی، بزرگان، یاران، دوستان، عارفان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زودیاب
تصویر زودیاب
تیزهوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دولاب
تصویر دولاب
قفسه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طوطیا
تصویر طوطیا
(دخترانه)
مانند طوطی، معرب از هندی، توتیا
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اولیا
تصویر اولیا
سرپرستان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سویاب
تصویر سویاب
آلیداد
فرهنگ واژه فارسی سره
پارسی تازی گشته دولاب چرخاب چرخ چاه چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه میکشند چرخ آب، گنجه کوچک در دار که در ایوان تعبیه کنند دولابه، آسمان فلک. یا دولاب سیمایی آسمان. یا دولاب مینا آسمان، نیرنگ تزویر. چرخی که با آن جهت آبیاری کردن زراعت از چاه آب کشند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع، ولی، یاران، دوستان خدا، عارفان، خداوندان کارها، بزرگان کشور، نزدیکان، برگزیدگان خدا، مردمان مقدس و پارسا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر، تالاب، استخر، مرداب، کول
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اولیا
تصویر اولیا
ولی ها، پدر و مادر یا کفیل های شخص، جمع واژۀ ولیبرای مثال اولیا اطفال حق اند ای پسر / غایبی و حاضری بس باخبر (مولوی - ۳۳۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دولاب
تصویر دولاب
چرخ چاه، چرخ چوبی با دول و ریسمان که با آن آب از چاه می کشند، برای مثال به چرخ اندر آیند دولاب وار / چو دولاب بر خود بگریند زار (سعدی۱ - ۱۱۲)، چو شوریدگان می پرستی کنند / بر آواز دولاب مستی کنند (سعدی۱ - ۱۱۲)، گنجه و اشکاف کوچک دردار که توی دیوار درست می کنند، دولابه، کنایه از آسمان، چرخ، فلک، آنچه بر محوری بچرخد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طوطیا
تصویر طوطیا
پارسی است توتیا از دارو ها توتیا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیان
تصویر طلیان
زردی دندان
فرهنگ لغت هوشیار
قلیاب قمی: قلیا ریلوی گومی نام تجارتی کربنات سدیم یا کربنات پتاسیم ناخالص است که در صابون پزی و شیشه سازی به کار می رود و عبارت از خاکستر گیاه اشنان است که در نتیجه سوزاندن آن حاصل می شود و بان شغار و زاج سیاه نیز گویند قلیاب صابوب پزی قلیاب قمی. یا قلیاب صابون پزی. قلیاب. یا قلیاب قمی. قلیاب. توضیح چون گیاه اشنان در کویرهای اطراف قم فراوان است و در نتیجه سوزاندن آن قلیاب را به دست می آورند بدین نام مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر استخر تالاب. استخر و تالاب را گویند، آبگیر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولاب
تصویر دولاب
چرخ چوبی با ریسمان و سطل که به وسیله آن از چاه آب کشند، گنجه کوچک دردار که توی دیوار درست کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طولاً
تصویر طولاً
((لَ نْ))
از طول، به درازا، مقابل عرضاً
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کولاب
تصویر کولاب
آبگیر، استخر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
خواهندگان، دین آموزان، هاوشتان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
طالب ها، طلب کننده ها، جوینده ها، خواهنده ها، خواهان ها، محصل ها، دانش آموز ها، جمع واژۀ طالب
فرهنگ فارسی عمید
جمع طالب، جویندگان خواهندگان باز جست باز خواست بیشخواه خواستن حق خود را از کسی مطالبه باز جست کردن، جمع طالب خواهندگان، طالب علمان محصلان علوم قدیمه. مطالبه، خواستن حق خود را از کسی جمع طالب و طلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طولی
تصویر طولی
درازایی مونث اطول پایگاه بلند منسوب به طول مقابل عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
به درازا از درازی از طول بدرازا مقابل عرضا: آن دیار روم و از جانب دیگر تا مصر طولا و عرضا بضبط ما آراسته گردد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طواب
تصویر طواب
خشت پز آگور پز کوره پز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلیب
تصویر طلیب
بسیار جوینده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طیاب
تصویر طیاب
بوی خوش، نیک پاکیزه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
((طُ لّ))
جمع طالب، خواهندگان، محصلان علوم قدیمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طلاب
تصویر طلاب
((طِ))
خواستن حق خود را از کسی، مطالبه، باز جست کردن
فرهنگ فارسی معین