چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چَکاو، چَکوک، چاوَک، ژوله، جَل، جَلَک، هوژه، خُجو، خاک خُسپه، نارو، قُبَّرَه، قُنبُرَه
مرتبه، درجه، یک دسته یا صنف از مردم، هر یک از قسمت های ساختمان که دارای یک سقف و یک کف است، در علم زمین شناسی چینه، دسته، گروه، رسته، در علم جامعه شناسی مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند مثلاً طبقۀ روحانیان، طبقۀ کارمندان دولت، طبقۀ بازرگانان، طبقۀ پیشه وران
مرتبه، درجه، یک دسته یا صنف از مردم، هر یک از قسمت های ساختمان که دارای یک سقف و یک کف است، در علم زمین شناسی چینه، دسته، گروه، رسته، در علم جامعه شناسی مردمی که از نظر وضع اجتماعی و اقتصادی با هم تفاوت دارند مثلاً طبقۀ روحانیان، طبقۀ کارمندان دولت، طبقۀ بازرگانان، طبقۀ پیشه وران
کبوتر که در گردن او طوق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تأنیث مطوق. حمامه مطوقه، کبوتر طوقدار. باطوق. یعنی پرهای گردن او به رنگ دیگر پرهای او نباشد. که پرهای گردن جز برنگ سایر تن دارد. ج، مطوقات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و فصل ربیع به شکر فضل بدیع از شکوفه همه تن دهان و از سوسن جمله اعضاء زبان ساخته و مطوقات با فاختگان عشق بازیها باخته. (جهانگشای جوینی). - حمامۀ مطوقه، کنایه از شرم مرد: آوردت از رزان و به حمام برد و باز اندرکفت نهاد حمامۀ مطوقه. سوزنی. ، قارورۀ بزرگ که گردن طوقدار داشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
کبوتر که در گردن او طوق باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). تأنیث مطوق. حمامه مطوقه، کبوتر طوقدار. باطوق. یعنی پرهای گردن او به رنگ دیگر پرهای او نباشد. که پرهای گردن جز برنگ سایر تن دارد. ج، مطوقات. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : و فصل ربیع به شکر فضل بدیع از شکوفه همه تن دهان و از سوسن جمله اعضاء زبان ساخته و مطوقات با فاختگان عشق بازیها باخته. (جهانگشای جوینی). - حمامۀ مطوقه، کنایه از شرم مرد: آوردت از رزان و به حمام برد و باز اندرکفت نهاد حمامۀ مطوقه. سوزنی. ، قارورۀ بزرگ که گردن طوقدار داشته باشد. (منتهی الارب) (آنندراج) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
پارسی است توله (گمان می رود برای آن که به جای توله سگ گرفته نشود آن را با ط تازی نوشته اند) گونه ای از نرم تنان که بر شسن آن دنباله های خارگونه نشسته است گونه ای نرم تن از رده دو کفه ییها که مخصوص دریاهای گرم است و دارای صدفی است که زواید خار مانندی دارد. قد صدف آن متوسط است. این جانور در اقیانوس هند فراوان است
پارسی است توله (گمان می رود برای آن که به جای توله سگ گرفته نشود آن را با ط تازی نوشته اند) گونه ای از نرم تنان که بر شسن آن دنباله های خارگونه نشسته است گونه ای نرم تن از رده دو کفه ییها که مخصوص دریاهای گرم است و دارای صدفی است که زواید خار مانندی دارد. قد صدف آن متوسط است. این جانور در اقیانوس هند فراوان است
تاریکی راه ها تاریکی، آزمندی، گولی، گول، خوی، راه روش، تو بر تو، بر هم، بر هم نهادن، دام کوچک روش نادرست نویسی تراکه ترغه از ترکیدن نادرست نویسی درغه از پرندگان جل جلک (گویش خراسانی) باروت، بازیچه ایست کودکان را
تاریکی راه ها تاریکی، آزمندی، گولی، گول، خوی، راه روش، تو بر تو، بر هم، بر هم نهادن، دام کوچک روش نادرست نویسی تراکه ترغه از ترکیدن نادرست نویسی درغه از پرندگان جل جلک (گویش خراسانی) باروت، بازیچه ایست کودکان را
مطوقه در فارسی: گردن چرخه کبوتر گردن چرخه، دارو دان دراز مونث مطوق. یاکبوتر مطوقه. کبوتری که در گردن او طوقی باشد: قومی کبوتران برسیدند و سر ایشان کبوتری بود که او را مطوقه گفتندی، دسته ای از پرندگان که جزو دسته کبوتران محسوبند و بگردن طوقی دارند مانند فاخته قمری و بعض کبوتران، قاروره بزرگ که گردنی طوق دار داشته باشد
مطوقه در فارسی: گردن چرخه کبوتر گردن چرخه، دارو دان دراز مونث مطوق. یاکبوتر مطوقه. کبوتری که در گردن او طوقی باشد: قومی کبوتران برسیدند و سر ایشان کبوتری بود که او را مطوقه گفتندی، دسته ای از پرندگان که جزو دسته کبوتران محسوبند و بگردن طوقی دارند مانند فاخته قمری و بعض کبوتران، قاروره بزرگ که گردنی طوق دار داشته باشد