جدول جو
جدول جو

معنی طرقه

طرقه
چکاوک، پرنده ای کوچک و خوش آواز شبیه گنجشک با تاج کوچکی بر روی سر، چکاو، چکوک، چاوک، ژوله، جل، جلک، هوژه، خجو، خاک خسپه، نارو، قبّره، قنبره
تصویری از طرقه
تصویر طرقه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طرقه

طرقه

طرقه
تاریکی راه ها تاریکی، آزمندی، گولی، گول، خوی، راه روش، تو بر تو، بر هم، بر هم نهادن، دام کوچک روش نادرست نویسی تراکه ترغه از ترکیدن نادرست نویسی درغه از پرندگان جل جلک (گویش خراسانی) باروت، بازیچه ایست کودکان را
فرهنگ لغت هوشیار

طرقه

طرقه
ترقه، نوعی بازیچه برای بچه ها حاوی مقداری باروت که با آتش زدن منفجر شده و صدای زیادی می دهد
طرقه
فرهنگ فارسی معین

طرقه

طرقه
مرغی است. نوعی مرغ است سیاه، دوچند گنجشکی و سخن گوی. قسمی مرغ که پرهای آن به سیاهی گراید و مانند طوطی تقلید صوت شنوده کند. شارک. شارو. شار. شحرور. قره طاوق. توکا. چاله خوس. چاله خسب
لغت نامه دهخدا

طرقه

طرقه
رجل طرقه، مرد به شب درآینده. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

طرقه

طرقه
یک بار، هرچه باشد. یقال: اتیته الیوم طرقهً او طرقتین، یعنی آمدم او را امروز یک بار یا دو بار. (منتهی الارب) (آنندراج) ، پیشه و صنعت: هذا طرقهالرجل، یعنی این پیشه و صنعت اوست. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

طرقه

طرقه
مؤنث طَرِق. زن فال سنگک گیر. ج، طرقات. رجوع به طرقات شود
لغت نامه دهخدا

طرقه

طرقه
پی شتران. یقال: جائت الابل علی طرقه واحده، و علی خِف واحد، ای علی اثر واحد. (منتهی الارب). اثر الابل بعضها فی اثر بعض. (مهذب الاسماء) ، پر برهم نشسته. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

طرقه

طرقه
از توابع خراسان، و دارای معدن زغال سنگ است. (جغرافی اقتصادی کیهان ص 40)
لغت نامه دهخدا