- طواعیه (طَ یَ)
طاعت و بندگی. گویند: فلان ٌ حسن الطواعیه لک، ای حسن الطاعه. (منتهی الارب). فرمانبرداری. (دهار) : و دیار آن را از جور و ظلم ظلمۀ ختائی مصفی چه از طواعیت طواغیت پرستان ملول گشته بودند. (جهانگشای جوینی). در اظهار ایلی و طواعیت و استظهار بمتابعت و مبایعت بندگی حضرت. (جهانگشای جوینی). و فرّ دولت روزافزون جباران و متکبران طواغیت را در قبضۀ طواعیت و فرمان منقاد. (جهانگشای جوینی). تامگر بمدارا و مجاملت پیش آید و انقیاد و طواعیت را از تصاریف زمان سایه بان سازد. (جهانگشای جوینی). این دلیلی تمام است بر قهر و تنفیذ احکام و طواعیت لشکرو انقیاد عسکر. (جهانگشای جوینی). و در امثله ای که به اطراف میفرستاده است و ایشان را به طواعیت میخوانده چنانکه رسم جبابره بوده است. (جهانگشای جوینی)
