جدول جو
جدول جو

معنی طنبور - جستجوی لغت در جدول جو

طنبور
از آلات موسیقی دارای دستۀ بلند و کاسۀ کوچک شبیه سه تار، برای مثال درّاج کشد شیشم و قالوس همی / بی پردۀ طنبور و بی رشتۀ چنگ (منوچهری - ۱۷۱)
تصویری از طنبور
تصویر طنبور
فرهنگ فارسی عمید
طنبور
یکی از آلات موسیقی است دارای دسته دراز و کاسه کوچک شبیه سه تار، طنبور همان کمانچه مشهور است
فرهنگ لغت هوشیار
طنبور
((طَ))
تنبور
تصویری از طنبور
تصویر طنبور
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنبوری
تصویر طنبوری
طنبور زن طنبور نواز
فرهنگ لغت هوشیار
طنبور. یا طنبوره بربری (بربریه) قسمی لورای بدوی در فلسطین و مصر معزف چغانه. یا طنبوره از غلاف (جوال) بیرون آوردن (کردن) فاش کردن راز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبوری
تصویر طنبوری
((طَ))
طنبور زن، نوازنده طنبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنبوره
تصویر طنبوره
((طَ رِ))
طنبور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنبوری
تصویر طنبوری
طنبورزن، طنبورنواز
فرهنگ فارسی عمید
جانور کوچک پرنده و دارای دو بال که موسه و کنیز نیز گویند، و نیش آن زهر آلود است ور بر چند قسم است که معروفتر آن زنبور عسل است
فرهنگ لغت هوشیار
یکی از آلتهای موسیقی ذوی الاوتار که دسته ای دراز و کاسه ای کوچک مانند سه تار دارد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زنبور
تصویر زنبور
حشرۀ کوچکی از راستۀ نازک بالان، چهار بال نازک و نیش زهرآلود
زنبور عسل: در علم زیست شناسی مگس انگبین، نوعی زنبور کوچک به رنگ زرد یا قهوه ای که موم و عسل تولید می کند، منج، منگ، کبت
فرهنگ فارسی عمید
پا جوش کویک (نخل)، کویک کمبار، باد گرم، باد سرد، نایک که با آن آب نوشند، شیرآب، درمانده: مرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طابور
تصویر طابور
ترکی رده، گروه گردان (کتیبه) صف فوج، کتبیه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبوب
تصویر طنبوب
استخوان ساغ استخوان ساق، جمع طنابیب
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی گشته تنبور تنبور، جمع طنابیر یا طنبور ترکی. یکی از آلات زهی و آن سازی بود که کاسه و سطح آن کوچکتر از کاسه و سطح طنبور شروانیان بود یا طنبور شروانی. یکی از آلات زهی که به سطح آن بلند و بر روی دو وتر می بستند و بر ساعد آن پرده ها قرار می گرفت. یا طنبور میزانی. طنبور بغدادی دراز گردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبور
تصویر تنبور
((تَ))
سازی است مانند سه تار دارای کاسه ای کوچک و دسته ای دراز، دنبره
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زنبور
تصویر زنبور
((زَ))
زنبور سیاه، زنبور طلایی، زنبور عسل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنبوب
تصویر طنبوب
((طُ))
استخوان ساق، جمع طنابیب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طابور
تصویر طابور
صف، فوج، کتیبه
فرهنگ فارسی معین
از آلات موسیقی که دارای دستۀ دراز و کاسۀ کوچک شبیه سه تار می باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنبر
تصویر طنبر
گاری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور نواز
تصویر طنبور نواز
طنبور زن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور شروانی
تصویر طنبور شروانی
تنبور چهارتار شوشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور سه تار
تصویر طنبور سه تار
تنبورک ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور زن
تصویر طنبور زن
آن که طنبور نوازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور زدن
تصویر طنبور زدن
طنبور نواختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طنبور ترکی
تصویر طنبور ترکی
تنبورک ستو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلبل طنبور
تصویر بلبل طنبور
بلبل تنبور (طنبور تازی شده تنبور پارسی است آنندراج) خرک تنبور
فرهنگ لغت هوشیار
خر تنبور خرک چوب یا استخوان که بر کاسه تنبور گذارند و تارها را بر آن کشند
فرهنگ لغت هوشیار
تار و تنبور (تنبور پارسی است) تار همراه تنبور، همه گونه آلات سازندگی و نوازندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فرس طنبور
تصویر فرس طنبور
اسپک تنبور خرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پرده طنبور
تصویر پرده طنبور
((~ طَ))
زه هایی بر دسته طنبور که با نهادن انگشت بر جای هر پرده، تغییراتی در آهنگ می دهند
فرهنگ فارسی معین