- طمل (طِ)
مرد پلیدزبان شوخ چشم بیباک. ج، طمول. (منتهی الارب). مرد بدکار که از بد کردن باک ندارد. (منتخب اللغات) ، آب تیره، جامۀ سبزرنگ، گلیم سیاه، سیاه هرچه باشد. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، ناکس. فرومایه. (منتهی الارب). لئیم. (منتخب اللغات) ، گول. (منتهی الارب). نادان. (منتخب اللغات) ، دزد. (منتهی الارب). دزد بدکار. (منتخب اللغات). بترین دزدان. (مهذب الاسماء) ، نافرمان. (منتهی الارب) ، جامۀ کهنه. (منتهی الارب) (منتخب اللغات) ، گرگ تیره رنگ خفی الشخص. (منتهی الارب). گرگ تیره رنگ که رنگش بسیاهی مایل بود. (منتخب اللغات) ، گرگ سخت حیله، درویش بدخوی و بحال زشت و تنگ زندگانی و چرکن. مرد برهنه. (منتهی الارب) ، گردن بند. (منتهی الارب) (منتخب اللغات)
