هر آنچه شنیده شده باشد، حکایتی و نقلی. (ناظم الاطباء) ، بنا شده بر عادت: نشستم بر آن بی سراک سماعی فروهشته دو لب، چو لفج زبانی. منوچهری. ، (اصطلاح نحو) بیقاعده و مطلق و مستعمل. (ناظم الاطباء). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. (از تعریفات جرجانی). مقابل قیاسی
هر آنچه شنیده شده باشد، حکایتی و نقلی. (ناظم الاطباء) ، بنا شده بر عادت: نشستم بر آن بی سراک سماعی فروهشته دو لب، چو لفج زبانی. منوچهری. ، (اصطلاح نحو) بیقاعده و مطلق و مستعمل. (ناظم الاطباء). آن چیزی که در آن قاعده کلی ذکر نشده باشد و مشتمل بر جزئیات باشد. (از تعریفات جرجانی). مقابل قیاسی