جدول جو
جدول جو

معنی طلل - جستجوی لغت در جدول جو

طلل
آثار به جامانده از خانه ای که خراب شده است، ویرانه، کالبد و هیکل چیزی
تصویری از طلل
تصویر طلل
فرهنگ فارسی عمید
طلل
طلّ ها، باران های نرم و اندک با قطره های ریز، جمع واژۀ طلّ
تصویری از طلل
تصویر طلل
فرهنگ فارسی عمید
طلل
(طِ لَ)
جمع واژۀ طل ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طلل
(طُ لُ)
جمع واژۀ طلیل. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طلل
(طُ لَ)
جمع واژۀ طل ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طلل
(طَ لَ)
اثر سرای. جای خراب. (منتهی الارب). نشان سرای ویران شده. نشان سرای که پیدا بود. (دهار). نشان سرای که از پس ویرانی مانده بود. (مهذب الاسماء). نشانی خانه و سرای ویران شده که بجا مانده باشد. (منتخب اللغات). اثر خانه ویران. آوار خانه ویران. نشان سرا و عمارت خراب. (برهان). ج، اطلال:
رسم دار وقفت فی طلله
کدت اقضی الحیوه من جلله (اجله).
؟ (از منتهی الارب).
، کالبد هر چیزی. (منتهی الارب). شخص هر چیزی. (منتخب اللغات) : حیا اﷲ طللک، ای شخصک. کالبد تن. (مهذب الاسماء). ج، اطلال، طلول، دکان مانندی از سرای که بر آن نشینند، تر و تازه از هر چیزی، روی آب، گویند: مشی علی طلل الماء، ای علی ظهره، طلل السفینه، بادبان کشتی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
طلل
آثار خانه و عمارت
تصویری از طلل
تصویر طلل
فرهنگ لغت هوشیار
طلل
((طَ لَ))
خرابه، نشان به جا مانده از یک خانه یا عمارت ویران، کالبد هر چیزی، جمع اطلال
تصویری از طلل
تصویر طلل
فرهنگ فارسی معین
طلل
خرابه، ویرانه، کالبد، هیکل (هرچیز)
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طلا
تصویر طلا
(دخترانه)
طلا، فلزی زرد رنگ و نسبتاً نرم، زر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طلع
تصویر طلع
اولین شکوفۀ درخت خرما
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حلل
تصویر حلل
حلّه، جامه، لباس نو، جامۀ بلند که بدن را بپوشاند، سلاح
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلق
تصویر طلق
جسم معدنی سفید شفاف و قابل تورق، تلک، تالک
درد زایمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلول
تصویر طلول
طلل ها، ویرانه ها، کالبدها و هیکل چیزی، جمع واژۀ طلل
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طول
تصویر طول
قدرت، توانگری، فزونی، عطا، احسان
مقابل کوتاهی، درازی
مقابل عرض، درازا، دراز شدن
در ریاضیات هر یک از دو ضلع بزرگ تر مستطیل، امتداد مثلاً در تمام طول خیابان، قدم به قدم گل گذاشته بودند،
طولانی شدن مدت مثلاً در طول این چند سال، پدرت خیلی شکسته شده است
طول جغرافیایی: در علم جغرافیا فاصلۀ زاویه ای بین نصف النهار هر نقطه از نصف النهار مبدا معمولاً گرینویچ
طول دادن: به تاخیر انداختن
طول کشیدن: به درازا کشیدن، ادامه یافتن
طول موج: در علم فیزیک فاصلۀ مابین ماکزیمم های دوموج متوالی، مقدار مسافتی که حرکت ارتعاشی در زمان تناوب خود می پیماید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غلل
تصویر غلل
غلّه ها، غلغلک ها، قلّک ها، جمع واژۀ غلّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلل
تصویر خلل
خلّه ها، سوراخ ها، جمع واژۀ خلّه
خلل و فرج: سوراخ ها و گشادگی ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طلب
تصویر طلب
دسته ای از مردم، گروه، فوجی از لشکر
طلب طلب: گروه گروه، دسته دسته، برای مثال جان پاکان طلب طلب و جوق جوق / آیدت از هر نواحی مست شوق (مولوی - ۵۵۹)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زلل
تصویر زلل
در علم عروض اجتماع خرم و هتم است که از مفاعیلن فاع باقی بماند و فعل به جای آن بگذارند
لغزیدن و افتادن
از حق و صواب منحرف گشتن
لغزش، خطا
کمی، نقصان، کم و کاست
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بلل
تصویر بلل
تر کردن با آب، تری، نمناکی، نم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ملل
تصویر ملل
به ستوه آمدن، بیزاری، ملال
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کلل
تصویر کلل
جغه یا پری که که پادشاهان، سرداران و دلیران در بزم بر دستار یا کلاه می زده اند، جغه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خلل
تصویر خلل
کاهش، رخنه و تباهی در کار، گشادگی و رخنه، آسیب، صدمه، قصور، کوتاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جلل
تصویر جلل
امر عظیم، کار بزرگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زلل
تصویر زلل
بلغزیدن و سهو افتادن، سبک سرین گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بلل
تصویر بلل
نمناکی، تری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دلل
تصویر دلل
جمع دلال، کرشمه ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شلل
تصویر شلل
داغ جامه که به شستن نرود، خوشخوی آماده یاری، لنگدستی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تلل
تصویر تلل
تری و نمناکی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خلل
تصویر خلل
گشادگی میان دندانها ماند
فرهنگ لغت هوشیار
جمع حله، زیورها، جامه ها، برزک های (کتان) یمانی زیورها پیرایه ها، لباسهای نو جامه ها، بردهای یمانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طول
تصویر طول
درازا، درازنا
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلب
تصویر طلب
بستان کاری، جستن، خواست
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طلا
تصویر طلا
تلا، زر
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از طفل
تصویر طفل
کودک
فرهنگ واژه فارسی سره