معنی حلل
- حلل
- حلّه، جامه، لباس نو، جامۀ بلند که بدن را بپوشاند، سلاح
واژههای مرتبط با حلل
حلل
- حلل
- جمع حله، زیورها، جامه ها، برزک های (کتان) یمانی زیورها پیرایه ها، لباسهای نو جامه ها، بردهای یمانی
حلل
- حلل
- جمع حله، زیورها، پیرایه ها، لباس های نو، جامه ها، برده های یمانی
حمل
- حمل
- ترابردن
حلق
- حلق
- گلو
حلال
- حلال
- گمیزنده، روا
حال
- حال
- کنون، اکنون، اینگاه
بلل
- بلل
- نمناکی، تری
دلل
- دلل
- جمع دلال، کرشمه ها
زلل
- زلل
- بلغزیدن و سهو افتادن، سبک سرین گردیدن
