- طغان (پسرانه)
- شاهین، نام یکی از پادشاهان ترک
معنی طغان - جستجوی لغت در جدول جو
- طغان
- نام ترکی، کاهیده طغیان سرکشی شاهباز شاهین، نامی از نامهای ترکی. توضیح طوغان
- طغان ((طُ))
- شاهین، نامی از نام های ترکی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
چوبی که میان آنرا شکافته جلاجلی چند بر آن نصب کنند و سر آوازه خوانان بدان اصول نگاه دارند چغانه، نغمه و پرده ایست از موسیقی، سازیست چغانه
اشخاص فرومایه، اوباش
آه، ناله، بانگ، فریاد
از حد خود گذشتن، از اندازه تجاوز کردن، بالا آمدن آب دریا یا رودخانه، گردنکشی، گستاخی، نافرمانی
پرطنین، آهنگین، شیوا، بلندآوازه، مشهور
چغانه، از آلات موسیقی شبیه قاشق که چند زنگوله به آن آویخته و با دست تکان می دادند، چغنه
کسی که کارش گل کاری یا گچ مالیدن به دیوار است، بنّا، گل کار
طاغی ها، سرکش ها، طغیان کننده ها، گردنکش ها، جمع واژۀ طاغی
نادرست نویسی تپان از تپیدن داغ ناآرام طپنده تپنده، بی قرار بی آرام مضطرب
در گذشتن از اندازه، نافرمانی سرکشی، آپخشی، جوشیدن، بانگیدن گاو، گستاخی از حد خود تجاوز کردن از اندازه در گذشتن، نا فرمانی کردن، بالا آمدن آب دریا یا رود، تجاوز از حد، نافرمانی سرکشی، گستاخی. یا طغیان قلم. سرکشی قلم نویسنده تحت تاثیر احساسات و بر خلاف اراده او
در گذشتن از اندازه، نافرمانی سرکشی، آپخشی، جوشیدن، بانگیدن گاو، گستاخی
طاق بودن مفرد بودن مقابل جفتی
ناکس و فرومایه از مردم، فرومایگان
نادرست نویسی تغار تغار
طاق بودن مفرد بودن مقابل جفتی، جمع طاغی، سرکشان
پیغارنده (پیغار پیغار طعن طعنه)، نیزه دار، جمع طاعن، نیزه باران نیزه زدن نیزه زدن با یکدیگر
ترکی انبوه لشکر انبوه لشکر
آسیابان
طغان. توضیح گاه طوغان و طغان مانند عمرو و زید (عربی) و پیر و پل (فرانسوی) نمونه اسم ترکان است: پند از هر کس که گوید گوشدار گر مثل طوغانش گوید یا تگین. (ناصر خسرو)
پرآوا بانگی، زرین پر مگسخوار از پرندگان بلند آوازه
راز گلکار لاد گر، گرسنه: مرد نادرست نویسی تیان دیگ بزرگ، یاس دشتی از گیاهان مرد گرسنه، گلگر گلکار بنا
کلمه تاسف یعنی آه، ای فریاد، دردا، امان
جمع مغ. یا باده مغان. شرابی که زردشتیان بعمل آورند: (کاین یک دو سه روز عمر باقی است از دست مده می مغان را)