جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طپان

طپان

طپان
نادرست نویسی تپان از تپیدن داغ ناآرام طپنده تپنده، بی قرار بی آرام مضطرب
فرهنگ لغت هوشیار

طپان

طپان
بیقرار. بی آرام. مضطرب. طپنده. در حال طپیدن. ضجر. هلوع. (منتهی الارب). تپان:
طپان ماده بفتاد و نر برپرید
بیامد همانجا که بد آرمید.
اسدی (گرشاسبنامه).
شب دیده بر سپهر و بر انجم گماشتم
تا خود نظیر نجم کله دوز من کدام
دیدم همه طپان و بی آرام و شوخ چشم
او بازآرمیده و پرشرم و کش خرام.
سوزنی.
دل اندر برطپان از بهر یارش
چو شب تاریک گشته روزگارش.
نظامی
لغت نامه دهخدا

قپان

قپان
نوعی ترازوی بزرگ مخصوص وزن کردن بارهای سنگین، برای مِثال یکی دیبا فروریزد به رِزمه / یکی دینار برسنجد به قپّان (عنصری - ۲۷۰) . در این بیت qappān، باسکول
قپان
فرهنگ فارسی عمید