جدول جو
جدول جو

معنی طعان - جستجوی لغت در جدول جو

طعان
نیزه زدن
تصویری از طعان
تصویر طعان
فرهنگ فارسی عمید
طعان(طَعْ عا)
بسیار نیزه زننده، بسیار طعن کننده و عیبجوی مردم را. (منتهی الارب) (آنندراج). و منه الحدیث: لایکون المؤمن طعاناً، ای فی اعراض الناس. (منتهی الارب). بسیار طعنه زن. رجل ٌ طعان ٌ، آنکه مردمان را بد گوید. (مهذب الاسماء)
لغت نامه دهخدا
طعان
پیغارنده (پیغار پیغار طعن طعنه)، نیزه دار، جمع طاعن، نیزه باران نیزه زدن نیزه زدن با یکدیگر
فرهنگ لغت هوشیار
طعان((طَ))
نیزه زدن به یکدیگر
تصویری از طعان
تصویر طعان
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از طنان
تصویر طنان
(دخترانه)
پرطنین، بلندآوازه، مشهور
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طغان
تصویر طغان
(پسرانه)
شاهین، نام یکی از پادشاهان ترک
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از طیان
تصویر طیان
کسی که کارش گل کاری یا گچ مالیدن به دیوار است، بنّا، گل کار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده،، سرزنش کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طعام
تصویر طعام
هر چیز خوردنی، خوراک، خوراکی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طنان
تصویر طنان
پرطنین، آهنگین، شیوا، بلندآوازه، مشهور
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لعان
تصویر لعان
یکدیگر را لعن کردن، یکدیگر را نفرین کردن در نزد حاکم شرع
فرهنگ فارسی عمید
(طَعْ عا نَ)
تأنیث طعّان. رجوع به طعّان شود
لغت نامه دهخدا
یکدیگر را نیزه زدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). با یکدیگر نیزه زدن. (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی) (از اقرب الموارد). نیزه زدن. (مؤید الفضلا).
لغت نامه دهخدا
(قُ)
جمع واژۀ قطیع، و آن شاخی است که از آن تیر سازند. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قطیع شود، جمع واژۀ اقطع، به معنی مردان دست بریده. (اقرب الموارد) (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
بسیار نیزه زننده بر دشمن یا عام است و طعن کننده. ج، مطاعین. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). نیزه دار. (دهار). نیزه زننده. ج، مطاعین. (مهذب الاسماء). نیزه زن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا
تصویری از طنان
تصویر طنان
پرآوا بانگی، زرین پر مگسخوار از پرندگان بلند آوازه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظعان
تصویر ظعان
ریسمان بار، رسن کجاوه بند هودگ
فرهنگ لغت هوشیار
راز گلکار لاد گر، گرسنه: مرد نادرست نویسی تیان دیگ بزرگ، یاس دشتی از گیاهان مرد گرسنه، گلگر گلکار بنا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طاعن
تصویر طاعن
طعنه زننده، سرزنش کننده
فرهنگ لغت هوشیار
نفرین نفریننده نفرین کننده بسیار لعن کننده بسیار نفرین کننده. یکدیگر را لعنت کردن نفرین کردن، چون مردی زن خود را بزنا نسبت کند امام هر دو را بلعن یکدیگر وا دارد. سپس آن زن بر مرد همیشه حرام شود و اگر بچه آورد بچه از آن مرد نسب نبرد
فرهنگ لغت هوشیار
جایباش جایگاه جایگاه جای باش منزل: قومی همه جا معان معنی دلشان همه جا معان معنی. (مقدمه لباب الالباب)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحان
تصویر طحان
آسیابان
فرهنگ لغت هوشیار
نادرست نویسی تپان از تپیدن داغ ناآرام طپنده تپنده، بی قرار بی آرام مضطرب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعام
تصویر طعام
خوردنی، آشامیدنی، خوراک، غذا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعنان
تصویر طعنان
گوشه زدن گواژ زدن رنجاندن به زبان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طعین
تصویر طعین
مجروح و در خسته به نیزه، طاعون زده
فرهنگ لغت هوشیار
نام ترکی، کاهیده طغیان سرکشی شاهباز شاهین، نامی از نامهای ترکی. توضیح طوغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قطعان
تصویر قطعان
جمع اقطع، بریده دستان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اطعان
تصویر اطعان
زخم زبان زدن گوشه زدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طحان
تصویر طحان
((طَ حّ))
آسیابان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طپان
تصویر طپان
((طَ))
تپنده، بی قرار، مضطرب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طنان
تصویر طنان
((طَ نّ))
بلندآوازه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طغان
تصویر طغان
((طُ))
شاهین، نامی از نام های ترکی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طعام
تصویر طعام
((طَ))
خوراک، خوردنی، جمع اطعمه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طیان
تصویر طیان
((طَ یّ))
مرد گرسنه، گلگر، گلکار، بناء
فرهنگ فارسی معین