معنی طروز - جستجوی لغت در جدول جو

طروز

لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از فروز — تصویر فروز

(دخترانه)

روشنائی، روشنی، تابش و روشنی و فروغ

فرهنگ نامهای ایرانی

تصویری از طروق — تصویر طروق

وارد شدن به شب

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از کروز — تصویر کروز

شادی، نشاط، عیش و طرب، برای مثال با کروز و خرمی آهو به دشت / می خرامد چون کسی کاو مست گشت (رودکی - ۵۳۴)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از پروز — تصویر پروز

سجاف جامه، پارچۀ باریک و دراز که در کنارۀ جامه یا دوختنی دیگر از همان رنگ یا رنگ دیگر دوخته می شود، حاشیه، پینه، وصله، کنایه از نژاد، اصل و نسب، برای مثال بدو گفت من خویش کرسیوزم / به شاه آفریدون کشد پروزم (فردوسی - ۲/۲۰۴)

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از طروق — تصویر طروق

سالک، آنکه راهی در پیش گیرد و در آن راه برود، رونده، پیرو، پارسا، زاهد، در تصوف آنکه با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیر و سلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت نیز می گویند، عارف

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از بروز — تصویر بروز

نمایان شدن، پدیدار شدن، آشکار شدن

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از طروب — تصویر طروب

بسیار خوشحال، نشاط آور

فرهنگ فارسی عمید

تصویری از تروز — تصویر تروز

سخت شدن، غلیظ و سخت شدن چیزی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بروز — تصویر بروز

ظهور، آشکار شدگی، پیدائی

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از دروز — تصویر دروز

جمع درز، پارسی تازی گشته درزها شکاف های دوخته

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از هروز — تصویر هروز

هرروز: گارزی که همت جامه مرتفع دارد و همه روز درآب ایستد

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از جروز — تصویر جروز

پر خور

فرهنگ لغت هوشیار

روشنی روشنایی، در کلمات مرکب به معنی فروزنده آید: آتش فروز دلفروز گیتی فروز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از غروز — تصویر غروز

جمع غرز، پا گیر های چرمین

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طپوز — تصویر طپوز

ترکی گرز گرزک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از کروز — تصویر کروز

نشاط و شادمانی باشد، طرب، نشاط، عیش

فرهنگ لغت هوشیار

جمع طرب، شادی ها مرد بسیار طرب آن که پیوسته شاد بود، جمع طرب شادی ها

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طروق — تصویر طروق

راهرو، سالک

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طروح — تصویر طروح

افکننده، دور دست، خرمای خوشه دراز

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طراز — تصویر طراز

طریقه، روش، تفتیش کردن، نقش و نگار جامه

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طروف — تصویر طروف

جمع طرف، بنگرید به طرف

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از طروس — تصویر طروس

جمع طرس، بنگرید به طرس

فرهنگ لغت هوشیار

تصویری از بروز — تصویر بروز

((بُ))

پیدا شدن، برون آمدن

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پروز — تصویر پروز

((پَ وَ))

نژاد، اصل و نسب، وصله، پینه، پارچه باریک حاشیه لباس، هر چیز گستردنی، سجاف جامه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از پروز — تصویر پروز

فریز. فرزد. فروزد، نوعی از سبزه در غایت سبزی و طراوت، مرغ

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طروب — تصویر طروب

((طُ))

جمع طرب، شادی ها

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طروب — تصویر طروب

((طَ))

مرد بسیار طرب، آن که پیوسته شاد بود

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طراز — تصویر طراز

((طَ رّ))

نگارگر جامه

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طراز — تصویر طراز

روش، طبقه، نوع

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طراز — تصویر طراز

((طِ))

نقش ونگار پارچه، حاشیه جامه، زین وبرگ اسب، گستردنی، موی، کارگاه شکرسازی، تار ریسمان

فرهنگ فارسی معین

تصویری از کروز — تصویر کروز

((کُ))

شادی، نشاط

فرهنگ فارسی معین

تصویری از طروق — تصویر طروق

((طَ))

راهرو، سالک

فرهنگ فارسی معین

تصویری از بروز — تصویر بروز

نمایش، نشان دادن

فرهنگ واژه فارسی سره

تصویری از طراز — تصویر طراز

تراز

فرهنگ واژه فارسی سره