جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طروق

طروق

طروق
سالِک، آنکه راهی در پیش گیرد و در آن راه برود، رونده، پیرو، پارسا، زاهد، در تصوف آنکه با ارشاد مرشد و پیرو در راه خدا سیر کند و مراحل تهذیب نفس و مراتب سیر و سلوک را بپیماید. سالکان را اهل سلوک و اهل طریقت نیز می گویند، عارف
طروق
فرهنگ فارسی عمید

طروق

طروق
راهرو. سالک:
هر طروقی این فروقی کی شناخت
چون دقوقی کاو در این دولت بتاخت.
مولوی
لغت نامه دهخدا

طروق

طروق
برجستن گشن بر ماده. (منتهی الارب). گشنی کردن شتر. (تاج المصادر بیهقی) ، به شب آمدن کسی را. (منتهی الارب). به شب آمدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). آمدن به شب، طلوع
لغت نامه دهخدا

آروق

آروق
ترکی کمباد آروغ در بیت ذیل از اوحدی با عیوق قافیه ظمده و شاید تسامح شاعراست: با چنین خوردن و چنین آروق که بری رخت خویش بر عیوق
فرهنگ لغت هوشیار