- طرفیله
- خصیصه الثعلب، شبدر، عوینه
معنی طرفیله - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
خصیصه الثعلب، شبدر، عوینه
اسپانیای تازی گشته شبدر از گیاهان شبدر
آش قره قروت
ریواس
فریاد بلند و رسا، گریه بلند
ترف با
نیرنگ باز، مکار، دغل
بیلک، نوعی پیکان پهن یا دوشاخه، فیلک
بانگ و فریاد بلند و رسا، صدای گریۀ بلند
آشی که از قره قروت تهیه شده باشد، آش ترف، ترف با
ریواس، گیاهی علفی و پایا با ساقه های نازک سفید و ترش مزه که مصرف خوراکی دارد، چکری، ریواج، ریباس، رواس
حرکاتی که در حالت رقص به قسمت های تحتانی بدن داده می شود، قر کمر، رقص کمر
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
غربیله کردن: حرکت دادن قسمت های تحتانی بدن در حالت رقص، قر کمر دادن
یونانی تازی گشته شبدر گیاه، شبدرک (حومانه) گیاه، جرموج سگ انگور (خصیه الثعلب) گیاه
بنگرید به طریفلن
دنیا جهان
گربیله غر پارسی است حرکت پیاپی قسمت تحتانی بدن مثل حرکت غربیل (غربال)، نوعی قر کون و کچول. یا قرو غربیله. قر دادن به کمر ادا و اطوار، حرکات و سکنات زنان در وقت آرمیدن
ماده ملون که قدما آن را نوعی صدف استخراج می کردند، رنگ سرخ که به بنفش زند ارغوانی، خرفه
دنیا، جهان، برای مثال دو پروانه بینم دراین طرفگاه / یکی رو سپید است و دیگر سیاه (نظامی۵ - ۹۵۹)
فرانسوی رژه عمل گذشتن سربازان ورزشکاران و پیشاهنگان از مقابل شاه هیئت دولت اولیای امور فرماندهان و غیره رژه
هر دو سو
فربهی، تن آسانی، فراخزیستی، تری نمناکی
دم گل پا یک گل
فرومایه، ناشایسته، زشت و دون
مکتوب، نامه
دادخواست (عرض حال)، بلند بلند رفیع، بلند پایه بلند قدر، شریف. مونث رفیع
بالش کوچکی که خمیر نان را بر بالای آن گستراند و بر تنور بندند
رفاهیت دادن
پر کردن چاه را از آب
جای نگهداری چهارپایان، ریسمانی که پای چهارپایان را به آن می بستند، رشتۀ گردن بند