- طحان
آسیابان، آردفروش
معنی طحان - جستجوی لغت در جدول جو
- طحان (طَحْ حا)
آسیابان. (منتهی الارب) (آنندراج). آسیاگر، المنبسط من الارض. (اقرب الموارد). زمین خوار و هموار
- طحان (طَحْ حا)
بنابر گفتۀ سمعانی جمعی از مشاهیر و افاضل رجال به نام طحان معروف به وده اند و بدین اسم نسبت داده میشده اند. (انساب سمعانی)
- طحان
آسیابان
- طحان ((طَ حّ))
آسیابان
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(طَحْ حا نَ)
لغت نامه دهخدا
شتر بسیار. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) ، آس اشتر. (مهذب الاسماء). آسیا که با شتر گردد. ستور آس. آسیاکه به ستور گردد، آس که به آب گردد
راز گلکار لاد گر، گرسنه: مرد نادرست نویسی تیان دیگ بزرگ، یاس دشتی از گیاهان مرد گرسنه، گلگر گلکار بنا
پیغارنده (پیغار پیغار طعن طعنه)، نیزه دار، جمع طاعن، نیزه باران نیزه زدن نیزه زدن با یکدیگر
نام ترکی، کاهیده طغیان سرکشی شاهباز شاهین، نامی از نامهای ترکی. توضیح طوغان
نادرست نویسی تپان از تپیدن داغ ناآرام طپنده تپنده، بی قرار بی آرام مضطرب
((طَ))
فرهنگ فارسی معین
اسپرز، سپرز، یکی از اعضای داخلی بدن انسان که در طرف چپ شکم قرار دارد و کار آن ذخیره کردن گلبول های سرخ است
