- طبلخوار(فُ)
مجان و رایگان خوار. مفتخوار. شکم خواره. شکم بنده. عبدالبطن. پرخوار. اکول:
جیفهاللیل است و بطال النهار
هرکه او شد غرۀ این طبلخوار.
مولوی.
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار.
مولوی.
صوفیان طبلخوار لقمه جو
سگدلان همچو گربه روی شو.
مولوی.
طبل و رایت هست ملک شهریار
سگ کسی که خواند او را طبلخوار.
مولوی.
رایتان این بود و فرهنگ و نجوم
طبلخوارانید و مکارید و شوم.
مولوی.
در حاشیۀ مثنوی چ علاءالدوله در شرح بیت ذیل از مثنوی:
کاندرین زندان بماند مستمر
یاوه تاز و طبلخوار است و مضر.
نوشته است:طبل خوار رمیدن بود، میگوید: بیفایده ای بهر سو بتازد، و بی جنبش دست رمیدن گیرد، و زیان رساند - انتهی. مفتخواری. رجوع به طبل خوردن شود
جیفهاللیل است و بطال النهار
هرکه او شد غرۀ این طبلخوار.
مولوی.
لاف کیشی کاسه لیسی طبل خوار
بانگ طبلش رفته اطراف دیار.
مولوی.
صوفیان طبلخوار لقمه جو
سگدلان همچو گربه روی شو.
مولوی.
طبل و رایت هست ملک شهریار
سگ کسی که خواند او را طبلخوار.
مولوی.
رایتان این بود و فرهنگ و نجوم
طبلخوارانید و مکارید و شوم.
مولوی.
در حاشیۀ مثنوی چ علاءالدوله در شرح بیت ذیل از مثنوی:
کاندرین زندان بماند مستمر
یاوه تاز و طبلخوار است و مضر.
نوشته است:طبل خوار رمیدن بود، میگوید: بیفایده ای بهر سو بتازد، و بی جنبش دست رمیدن گیرد، و زیان رساند - انتهی. مفتخواری. رجوع به طبل خوردن شود
