- طباخ
- آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، خورشگر، طابخ، مطبخی، باورچی، پزنده، خوٰالیگر
معنی طباخ - جستجوی لغت در جدول جو
- طباخ
- استواری، قوت، فربهی پزنده، آشپز، خوراکپز، خوردنی پز
- طباخ ((طَ بّ))
- آشپز، خوالیگر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
آشپزی، خوالیگری
آشپزی، هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طباخت، دست پخت
آشپزی، هنر روش پختن غذاها، شغل و عمل آشپز، طبّاخی، دست پخت
عمل و شغل آشپزی طباخ دیگ پزی خوالیگری
سرجوش دیگ کف کفک خوالیگری آشپزی خورشگری مونث طباخ زنی که آشپزی کند
پختن، بریانیدن: بریان کردن، دیگ برنهادن
جمع سبخه، شوره زاران، کود به زبان مسری
طبل زن، طبل نواز، دهل زن، تبیره زن
هر چیز پخته شده مانند غذا، آجر و گچ
آشپز، آنکه کارش پختن خوراک است، مطبخی، پزنده، خورشگر، طبّاخ، خوٰالیگر، باورچی
تب شدید، تب تند
تب شدید، تب تند
متضاد، مطابق، برابر، دو چیز را با هم سنجیدن و موافق ساختن
طبع ها، خوی ها، سرشت ها، نهادها، استعدادها، توانایی ها، چاپ ها، در طب قدیم مزاج ها، عناصر چهارگانه شامل آب ها، بادها، خاک و هوا، جمع واژۀ طبع
پخته شده
به گونه رمن باد های گرم باد گرم ها
شندفگر تبیره زن تبیره زن بزد طبل نخستین شتر بانان همی بندند محمل آن که طبل نوازد طبل زن طبل نواز تبیره زن. یکی از آلات ضربی و رزمی و آن تشکیل شده از دو پارچه پوست که دو طرف بدنه ای به شکل استوانه کشیده شده. دهل (یک رویه یا دو رویه) ترکیبات اسمی: یا طبل اذان. صندوق صماخ. یا طبل اسکندر. طبل سکندر. یا طبل باز. طبلی باشد که چون باز را بر مرغان آبی سر دهند بر آن طبل می زنند و از آن آواز مرغان می پرند. پس باز یکی از آنها را شکار می کند. یا طبل باز گشت. طبل مراجعت. چون دو فوج در روز با هم جنگ می کردند وقت شام طبل بازگشت می زدند تا هر دو فوج به خیمه گاه روند. یا طبل تهی. لاف بی معنی. یا طبل جدال. طبلی که در روز جنگ می نوازند. یا طبل جنگ. طبل جدال. یا طبل جنگ زدن، نواختن طبل در روز پیکار. یا طبل رحیل. طبلی که برای کوچ قافله و مانند آن نوازند. یا طبل سامعه. قسمتی از گوش. یا طبل سکندر. طبل منسوب به اسکندر مقدونی. یا طبل سلیمانی. طبل منسوب به سلیمان داود ع. یا طبل صبح. طبلی که در بامداد برای بیداری سربازان و دیگران نوازند. یا طبل طغرل. طبلک بازیاران. یا طبل عطار. طبق عطر فروشان طبله عطار. یا طبل واپس (واپسین) طبلی که در عاشورا و روز ماتم نوازند طبل ماتم، دم واپسین. تعبیرات: یا مثل طبل. میان تهی اندرون خالی، بزرگ شکم، پرباد، متکبر. یا مثل طبل عطار. خوشبو معطر، روح افزا. ترکیبات فعلی: یا دریده شدن طبل کسی. بر ملا شدن راز او رسوا گشتن وی. یا طبل امان زدن، زنهار و امان خواستن، یا طبل به (در زیر) گیلم بودن، پوشیده ماندن راز کسی، بی نام و نشان ماندن، یا طبل به (در زیر زیر) گلیم زدن (برکشیدن کوفتن) پنهان داشتن امری که به غایت آشکار باشد، یا طبل پنهان زدن، طبل به گلیم زدن، یا طبل رسوایی کسی را زدن (نواختن) او را رسوا کردن، رسوایی وی را آشکار کردن، یا طبل سوم زدن عسس. طبلی که نیم شب زنند برای منع سیر مردم در کوی و بر زن
موافق، برابر
جمع طبع، سرشت، طبیعت
بلاها و سختیها
جمع طبالبه، نورد ابرها جامه های پیشگشاده پزشکی ها
تپ سخت تپ دیر پای
در آویختن کشتی گرفتن
خاز ترش، خاز تباه
پختن
پختن
پختن، مادۀ خوراکی را روی آتش گذاشتن و حرارت دادن تا قابل خوردن شود، طبخ کردن، نرم و قابل خوردن شدن مواد غذایی توسط حرارت، طبخ شدن ، اشیای سفالی را در کوره گذاشتن و حرارت دادن
آشپزخانه