انگشترین، آنچه بدان بر عطایای مرسوم و مانند آن نشان و علامت کنند. و منه: علیه طابع الشهداء، ای علامتهم. (منتهی الارب) (آنندراج). و کسرالباء لغه فی الکل. (منتهی الارب) ، انگشتری و هر چه بدان مهر کنند، آلت داغ که بدان چارپایان صدقات را نشان کنند. (شمس اللغات) ، مهر خرمن. شگل. (مهذب الاسماء)
انگشترین، آنچه بدان بر عطایای مرسوم و مانند آن نشان و علامت کنند. و منه: علیه طابعُ الشهداء، ای علامتهم. (منتهی الارب) (آنندراج). و کسرالباء لغهُ فی الکل. (منتهی الارب) ، انگشتری و هر چه بدان مهر کنند، آلت داغ که بدان چارپایان صدقات را نشان کنند. (شمس اللغات) ، مهر خرمن. شگل. (مهذب الاسماء)
فرمان بردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند فرمان بر، فرمان پذیر، فرمان شنو، فرمان نیوش، سر به راه، سر بر خط، سر سپرده، نرم گردن، طاعت پیشه، طاعت ور، مطیع، مطاوع، مطواع، عبید، منقاد
فَرمان بُردار، آنکه فرمان کسی را می پذیرد یا اجرا می کند فَرمان بَر، فَرمان پَذیر، فَرمان شِنو، فَرمان نیوش، سَر به راه، سَر بر خَط، سَر سِپرده، نَرم گَردن، طاعَت پیشه، طاعَت وَر، مُطیع، مُطاوِع، مِطواع، عَبید، مُنقاد
پس رو، پیرو، فرمان بردار، مطیع، در ریاضی هرگاه میان دو تغییرپذیر چنان بستگی وجود داشته باشد که تغییر یکی در دیگری تغییری پدید آورد، نخستین را متغیر اصلی و دومی را متغیر تابع یا «تابع» گویند
پس رو، پیرو، فرمان بردار، مطیع، در ریاضی هرگاه میان دو تغییرپذیر چنان بستگی وجود داشته باشد که تغییر یکی در دیگری تغییری پدید آورد، نخستین را متغیر اصلی و دومی را متغیر تابع یا «تابع» گویند