میوۀ رسیده و پخته هرچه باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). میوه وگوشتی که رسیده و پخته و قابل خوردن شده باشد. ناضج. (اقرب الموارد) (المنجد). میوۀ پخته و دمل پخته ومادۀ پختۀ هر چیز که پختگی آن از آتش نباشد. (غیاث اللغات). رسیده. پخته. به کمال رسیده و صالح برای غایه مطلوبه شده. (یادداشت مؤلف). نعت است از نضج. رجوع به نضج و نضج شود، نضیج الرأی، استوارخرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)
میوۀ رسیده و پخته هرچه باشد. (از منتهی الارب) (از آنندراج). میوه وگوشتی که رسیده و پخته و قابل خوردن شده باشد. ناضج. (اقرب الموارد) (المنجد). میوۀ پخته و دمل پخته ومادۀ پختۀ هر چیز که پختگی آن از آتش نباشد. (غیاث اللغات). رسیده. پخته. به کمال رسیده و صالح برای غایه مطلوبه شده. (یادداشت مؤلف). نعت است از نضج. رجوع به نَضج و نُضج شود، نضیج الرأی، استوارخرد. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب)