جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با تیج

تیج

تیج
ابریشم خام، پنبۀ ریزکرده
سر از خاک درآوردن گیاه، تِژ، تُندِه، تُنزه، تَز، تَژِه
تیج
فرهنگ فارسی عمید

تیج

تیج
نخ ابریشم، (برهان) (انجمن آرا) (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی) (آنندراج)، ابریشم خام، (ناظم الاطباء)، پنبه ای که آن را بدست از هم بگشایند و بعضی گویند پنبه ریزهائی است که در وقت حلاجی کردن بر سر و ریش استاد حلاجی می چسبد، (برهان) (از فرهنگ جهانگیری) (از فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء)، به معنی پیچیده و فشارده هم هست، و امر به این معنی باشد یعنی بپیچ و بیفشار، (برهان) (از ناظم الاطباء)، تیر را نیز گویند که به عربی سهم خوانند، (برهان) (از ناظم الاطباء)، تیر را گویند که از کمان بیندازند، (فرهنگ رشیدی) (از انجمن آرا) (از آنندراج)، پهلوی ’تیج’ ... در گیلکی ’تیج’ به معنی تیز است و در طبری ’تِج’ به معنی تند و تیز ... (حاشیۀ برهان چ معین)
لغت نامه دهخدا

زیج

زیج
معرب زیگ است و آن کتابی باشد که منجمان احوال و حرکات افلاک و کواکب را از آن معلوم کنند
فرهنگ لغت هوشیار