- ضوبان (ضو / ضَ)
ضؤبان. (منتهی الارب). شتر قوی توانا و پرگوشت (واحد و جمع برابر است). (منتهی الارب)
معنی ضوبان - جستجوی لغت در جدول جو
- ضوبان (ضَ)
ضؤبان. (منتهی الارب). دوش شتر. (منتهی الارب)
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ضربه های متوالی با فواصل زمانی یکسان
ضربان قلب: در علم زیست شناسی زدن قلب، تپیدن دل، تپش قلب
ضربان قلب: در علم زیست شناسی زدن قلب، تپیدن دل، تپش قلب
آنکه گله گاوان را چرا دهد گاوبان: چون که با گاو و خرم صحبت فرمایی گر تو دانی که نه گویان و نه خربانم ک (ناصر خسرو)
تپیدن تپش، ریمناکی زخم، جدایی انداختن، بد دل شدن، ترسیدن، شتاب کردن، رفتن، خوابانیدن، ماندگاری زدن (مطلق)، زدن قلب تپیدن دل، تپش دل جنبش شریان، دردیست که در آن جستن رگهای جهنده بیشتر شود. یا ضربان قلب. تپیدن دل زدن قلب
