جدول جو
جدول جو

معنی توبان

توبان
شلوار، تنکه، شلوار کوتاه که کشتی گیران هنگام کشتی پوشند
تصویری از توبان
تصویر توبان
فرهنگ فارسی معین

واژه‌های مرتبط با توبان

توبان

توبان
تنبان، تنکه، شلوار کوتاه که کشتی گیران هنگام ورزش می پوشند
توبان
فرهنگ فارسی عمید

توبان

توبان
شلواری بود تنگ، کشتی گیران دارند، (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367)، تنبان چرمی که کشتی گیران پوشند، (برهان) (از ناظم الاطباء)، شلواری است از پوست که کشتی گیران پوشند، (اوبهی)، شلواری تنگ که کشتی گیران دارند و به تازی تبان گویند، (صحاح الفرس)، تنبان، (شرفنامۀ منیری)، شلوار، (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
یارم خبر آورد که یکی توبان کرده ست
مر خفتن شب را ز دبیقی نکو و پاک،
منجیک (از لغت فرس اسدی چ اقبال ص 367)
لغت نامه دهخدا

توران

توران
نام دختر خسروپرویز، سرزمین تور، نام سرزمینی منسوب به تور پسر فریدون پادشاه پیشدادی که بر آن سوی رود جیحون یعنی ماوراءالنهر واقع بوده و از طرف مشرق تا دریاچه آرال امتداد داشته است
توران
فرهنگ نامهای ایرانی

ذوبان

ذوبان
آب شدن، گداختن، گدازش گداز. گداز، جمع ذئب گرگان گرگها
ذوبان
فرهنگ لغت هوشیار