جدول جو
جدول جو

معنی ضهد - جستجوی لغت در جدول جو

ضهد(حُ)
چیره شدن بر کسی. مغلوب کردن کسی را. (منتهی الارب). مقهور گردانیدن. (زوزنی) (تاج المصادر). قهر کردن. (منتخب اللغات) ، ستم کردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از زهد
تصویر زهد
نخواستن چیزی و ترک کردن آن، اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مهد
تصویر مهد
گهواره، مهد کودک
کجاوه
گیاهی با شاخه های بلند و برگ های باریک که معمولاً در کشمیر می روید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عهد
تصویر عهد
پیمان، قرارداد، قول و قرار، روزگار، زمان، به عهده گرفتن، ضمان، فرمان مکتوب پادشاه برای فرمانروایان ولایات، منشور
عهدنامه: پیمان نامه
عهد بستن: پیمان بستن، پذیرفتن کاری یا شرطی
عهد جدید: اسفار مقدسه که بعد از مسیح نوشته شده، انجیل
عهد شباب: روزگار جوانی
عهد قدیم: اسفار مقدسه که قبل از مسیح نوشته شده، تورات
عهد کردن: شرط کردن، پذیرفتن کاری یا شرطی، پیمان بستن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شهد
تصویر شهد
عسل، انگبین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضاد
تصویر ضاد
نام حرف «ض»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ، پستانداری درنده و گوشت خوار، شبیه پلنگ ولی کوچک تر از آنکه بر روی پوست خود خال های فراوان دارد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهد
تصویر جهد
کوشش، تلاش، جد و جهد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جهد
تصویر جهد
کوشش کردن، کوشیدن، کوشش
فرهنگ فارسی عمید
(ضُ دَ)
نیک مغلوب، و منه: هو ضهده للکل، ای من شاء لقهره. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(اَ هََ د د)
بددل ترسنده. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، بکوشش رفتن ترسان و گریزان. (از منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). شتافتن در تک. (المصادر زوزنی) ، بردن باد خاک را، بسوی گریز مضطر کردن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از شهد
تصویر شهد
انگبین، عسل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مهد
تصویر مهد
گستردن، ورزیدن و کارکردن گاهواره، منجک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زهد
تصویر زهد
پرهیزکاری و پارسایی، بی اعتنائی به دنیا
فرهنگ لغت هوشیار
کوش، تاب رنج، سختی، تاب و توان، فرجام -1 کوشیدن رنج بردن، کوشش رنج. توانایی کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اهد
تصویر اهد
بد دل ترسنده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضبد
تصویر ضبد
خشم پنهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از وهد
تصویر وهد
وهده در پارسی پسته زمین نشیب زمین گود دره جمع وهده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قهد
تصویر قهد
گاوریزه، نابرنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کهد
تصویر کهد
رنج سختی، کوشش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سهد
تصویر سهد
نیکو بیدارشدن بیداری کمخواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فهد
تصویر فهد
یوزپلنگ
فرهنگ لغت هوشیار
پیمان، وصیت، معاهده و شرط و قرارداد و نیز بمعنای زمان و روزگار هم میباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صهد
تصویر صهد
آفتابسوختگی
فرهنگ لغت هوشیار
ض حرف هیجدهم از الفبای فارسی و حرف پانزدهم از الفبای عربی و یکی از حروف صامت. عدد آن در حساب جمل 800 است. نام آن ضاد ضاد منقوطه و ضاد معجمه است. این حرف در لغات فارسی نیست و در عربی با گذاشتن پهلوی راست زبان به کناره داخلی دندانهای آسیا و دمیدن نفس تلفظ شود ولی در فارسی مانند ز تلفظ گردد و آن را به صورتهای ذیل نویسند: ض ض مانند: قرض بعض ضابطه مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جهد
تصویر جهد
((جُ))
توانایی، استقامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از جهد
تصویر جهد
((جَ))
کوشیدن، رنج بردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شهد
تصویر شهد
((شَ))
عسل، شیرینی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضاد
تصویر ضاد
نام هجدهمین حرف از الفبای فارسی، ض
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عهد
تصویر عهد
((عَ))
شناختن امری، حفظ کردن، پیمان بستن، پیمان، میثاق، روزگار، عصر، دوره، به گردن گرفتن و ملتزم شدن امری، ضمان
عهد بوق: کنایه از زمان بسیار دور
عهد دقیانوس: کنایه از زمان بسیار دور
فرهنگ فارسی معین
تصویری از فهد
تصویر فهد
((فَ))
یوز، یوزپلنگ، جمع فهود، افهد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مهد
تصویر مهد
((مَ))
گهواره، بستر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نهد
تصویر نهد
هرچیز برآمده و مرتفع، پستان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زهد
تصویر زهد
((زُ))
پرهیزکاری
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عهد
تصویر عهد
پیمان
فرهنگ واژه فارسی سره