جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با زهد

زهد

زهد
نخواستن چیزی و ترک کردن آن، اعراض کردن از دنیا و به عبادت پرداختن، بی اعتنایی به دنیا، پرهیزکاری، پارسایی
زهد
فرهنگ فارسی عمید

زهد

زهد
زکوه. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد). ج، زِهاد. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زاد

زاد
فرزند، پسر، نام یکی از فرمانداران در زمان خسروپرویز پادشاه ساسانی، به صورت پسوند و پیشوند همراهبا بعضی نامها می آید و نام جدید می سازد مانند زادعلی، زادمهر، مهرزاد
زاد
فرهنگ نامهای ایرانی