جدول جو
جدول جو

معنی ضعاف - جستجوی لغت در جدول جو

ضعاف
ضعیف ها، سست ها، ناتوان ها، فقیرها، بنده ها، جمع واژۀ ضعیف
تصویری از ضعاف
تصویر ضعاف
فرهنگ فارسی عمید
ضعاف
جمع ضعیف
تصویری از ضعاف
تصویر ضعاف
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اضعاف
تصویر اضعاف
جمع ضعف، دوچندها، دوچندان وزیاد، دو برابر ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضعاف
تصویر اضعاف
ضعف ها، دو چندان ها، دو برابرها، جمع واژۀ ضعف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اضعاف
تصویر اضعاف
((اِ))
سست کردن، ضعیف کردن، دو برابر کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ذعاف
تصویر ذعاف
تندی شتابزدگی، مرگ زودکش، نابود شدن، مرگ ناگهانی، زهر زود کش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
نزار، لاغر، ناتوان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از معاف
تصویر معاف
بخشوده
فرهنگ واژه فارسی سره
خوا هم آوای هوا خوندماغ، باران تند جاری شدن خون از بینی، خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زعاف
تصویر زعاف
کشنده زهر هلاک کننده کشنده مهلک: سم زعاف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سعاف
تصویر سعاف
پوسته پوسته شدن ناخن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شعاف
تصویر شعاف
شیدایی دیوانگی جمع شعفه سر کوهها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاف
تصویر معاف
عفو کرده شده، بخشوده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رعاف
تصویر رعاف
خون آمدن از بینی، خونی که از بینی بیرون می آید
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعفا
تصویر ضعفا
ضعیف ها، سست ها، ناتوان ها، فقیرها، بنده ها، جمع واژۀ ضعیف
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
ناتوان، سست
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضعوف
تصویر ضعوف
ناتوان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ضعیف (آسیب و ستم او بر ضعفا رسید)، جمع ضعیف، ناتوانان خشینگان سست ناتوان بی بنیه مقابل قوی، درمانده عاجز، بیمار علیل، مغلوب هوی و هوس، نزد امامیه روایتی که راویان آن سلسله جامع هیچیک از شرایط اقسام سه گانه (صحح احسن موثق) نباشد، جمع ضعاف ضعفا. یا این ضعیف. این بنده (نویسنده از خود چنین تعبیر آورد)، سست ناتوان بی بنیه مقابل قوی، نزد امامیه روایتی که راویان آن سلسله جامع هیچیک از شرایط اقسام سه گانه (صحح احسن موثق) نباشد، جمع ضعاف ضعفا. یا این ضعیف. این بنده (نویسنده از خود چنین تعبیر آورد)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معاف
تصویر معاف
بخشیده شده و معذور و آمرزیده شده، عفو شده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رعاف
تصویر رعاف
((رُ))
خون دماغ شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زعاف
تصویر زعاف
((زُ))
مهلک، کشنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
((ضَ))
سست، ناتوان، عاجز، بیمار، جمع ضعفاء
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضعفا
تصویر ضعفا
((ضُ عَ))
جمع ضعیف
فرهنگ فارسی معین
تصویری از معاف
تصویر معاف
((مُ))
بخشیده شده، عفو کرده شده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زعاف
تصویر زعاف
کشنده، هلاک کننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضعیف
تصویر ضعیف
Faint, Feeble, Frail, Puny, Sickly, Tenuous, Weak
دیکشنری فارسی به انگلیسی
слабый , хилый , болезненный
دیکشنری فارسی به روسی
schwach, kränklich, dünn
دیکشنری فارسی به آلمانی
слабкий , хворобливий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
fraco, insignificante, doentio, tênue
دیکشنری فارسی به پرتغالی
debole, fragile, insignificante, malato, tenue
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
débil, frágil, insignificante, enfermizo, tenue
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
faible, frêle, insignifiant, maladif, ténu
دیکشنری فارسی به فرانسوی