- ضعاف
- ضعیف ها، سست ها، ناتوان ها، فقیرها، بنده ها، جمع واژۀ ضعیف
معنی ضعاف - جستجوی لغت در جدول جو
- ضعاف
- جمع ضعیف
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع ضعف، دوچندها، دوچندان وزیاد، دو برابر ها
ضعف ها، دو چندان ها، دو برابرها، جمع واژۀ ضعف
تندی شتابزدگی، مرگ زودکش، نابود شدن، مرگ ناگهانی، زهر زود کش
نزار، لاغر، ناتوان
بخشوده
خوا هم آوای هوا خوندماغ، باران تند جاری شدن خون از بینی، خونی که از بینی خارج گردد خون دماغ
کشنده زهر هلاک کننده کشنده مهلک: سم زعاف
پوسته پوسته شدن ناخن
شیدایی دیوانگی جمع شعفه سر کوهها
عفو کرده شده، بخشوده
سست، ناتوان، فقیر، من، بنده
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
ضعیف شمردن (دانستن): سست و ناتوان دانستن کسی را
خون آمدن از بینی، خونی که از بینی بیرون می آید
ضعیف ها، سست ها، ناتوان ها، فقیرها، بنده ها، جمع واژۀ ضعیف
ناتوان، سست
ناتوان
جمع ضعیف (آسیب و ستم او بر ضعفا رسید)، جمع ضعیف، ناتوانان خشینگان سست ناتوان بی بنیه مقابل قوی، درمانده عاجز، بیمار علیل، مغلوب هوی و هوس، نزد امامیه روایتی که راویان آن سلسله جامع هیچیک از شرایط اقسام سه گانه (صحح احسن موثق) نباشد، جمع ضعاف ضعفا. یا این ضعیف. این بنده (نویسنده از خود چنین تعبیر آورد)، سست ناتوان بی بنیه مقابل قوی، نزد امامیه روایتی که راویان آن سلسله جامع هیچیک از شرایط اقسام سه گانه (صحح احسن موثق) نباشد، جمع ضعاف ضعفا. یا این ضعیف. این بنده (نویسنده از خود چنین تعبیر آورد)
بخشیده شده و معذور و آمرزیده شده، عفو شده
کشنده، هلاک کننده
Faint, Feeble, Frail, Puny, Sickly, Tenuous, Weak
слабый , хилый , болезненный
schwach, kränklich, dünn
слабкий , хворобливий
słaby, chorowity
fraco, insignificante, doentio, tênue
debole, fragile, insignificante, malato, tenue
débil, frágil, insignificante, enfermizo, tenue
faible, frêle, insignifiant, maladif, ténu