مقابل شوخی، ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد، ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است، کوشا، کوشنده، پشت کاردار، متین، باوقار، کنایه از حقیقی، کنایه از اصرار کننده، کنایه از شدید مثلاً حملۀ جدی، از روی حقیقت، با اصرار، مصرانه مثلاً پیگیری جدی
مقابلِ شوخی، ویژگی سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد، ویژگی کسی که در رفتار خود خشک و بدون ملایمت است، کوشا، کوشنده، پشت کاردار، متین، باوقار، کنایه از حقیقی، کنایه از اصرار کننده، کنایه از شدید مثلاً حملۀ جدی، از روی حقیقت، با اصرار، مُصِرانه مثلاً پیگیری جدی
منسوب به عضدالدولۀ دیلمی. رجوع به عضدالدولۀ دیلمی شود. - بند عضدی، بندی است در حوالی شیرازکه در زمان عضدالدولۀ دیلمی برای مشروب کردن اراضی کربال علیا و سفلی ساخته شد و به بند امیر شهرت دارد: بند عضدی که در جهان مثل آن عمارت نیست از محکمی و نیکوئی ولایت کربال علیا را آب می دهد. (نزهه القلوب ج 3 ص 219). از یزدخواست راه زمستان به بند عضدی رود بدست چپ و راه تابستان بدست راست به کوشک زرد. (نزهه القلوب ج 3 ص 185). رجوع به بند امیر شود. - سقلاطون عضدی، سقلاطون نوعی جامه و یا ماهوت دورواست، و در ترجمه تاریخ یمینی آن را با نسبت به عضدی ذکر کرده است و در حاشیۀ کتاب نویسد بهتر از همه قسم سقلاطون آن بود که عضدالدوله اختیار کرده بود: و پنجاه تخت جامه ملون از جامه های تستری و سقلاطون عضدی حله های فخری... (ترجمه تاریخ یمینی ص 181)
منسوب به عضدالدولۀ دیلمی. رجوع به عضدالدولۀ دیلمی شود. - بند عضدی، بندی است در حوالی شیرازکه در زمان عضدالدولۀ دیلمی برای مشروب کردن اراضی کربال علیا و سفلی ساخته شد و به بند امیر شهرت دارد: بند عضدی که در جهان مثل آن عمارت نیست از محکمی و نیکوئی ولایت کربال علیا را آب می دهد. (نزهه القلوب ج 3 ص 219). از یزدخواست راه زمستان به بند عضدی رود بدست چپ و راه تابستان بدست راست به کوشک زرد. (نزهه القلوب ج 3 ص 185). رجوع به بند امیر شود. - سقلاطون عضدی، سقلاطون نوعی جامه و یا ماهوت دورواست، و در ترجمه تاریخ یمینی آن را با نسبت به عضدی ذکر کرده است و در حاشیۀ کتاب نویسد بهتر از همه قسم سقلاطون آن بود که عضدالدوله اختیار کرده بود: و پنجاه تخت جامه ملون از جامه های تستری و سقلاطون عضدی حله های فخری... (ترجمه تاریخ یمینی ص 181)
آوازی که در کوه و گنبد و امثال آن پیچد و باز همان آواز شنیده شود. توضیح آوازی است که از انعکاس صوت به وجود آید بدین نحو که چون امواج صوتی با سطح انعکاس تلاقی کنند منعکس گردند و آوازی نظیر آواز اول احداث نمایند. شرط لازم برای این که صدا از آواز اصلی تمیز داده شود این است که فاصله شخص تا سطح انعکاس لااقل 17 متر باشد، آواز انسان و آوازهایی که از آلات موسیفی حادث شود: صدای جعفر صدای تار، بانگ جانوران: صدای گربه صدای سگ، پخش اخبار و افکار به وسیله رادیو: رادیوی صدای آمریکا. یا صدا و ندا. بانگ و فریاد داد و فریاد. یا صدای لرزان. آوازی که هنگام خروج از گلو لرزان بیرون آید به سبب حزن ترس و جز آن آواز مرتعش. یا یک دست صدا ندارد (بی صداست) توفیق از آن جمعیت است. نسا (جسد آدمی سد در)، مغز، پژواک (باز گشت آوا)، کوچ نر چغد نر، در افسانه های تازی پرنده ای پنداری است که از سر کشته بیرون می آید و تا زمانی که کشنده گرفتار و به کیفرنرسد بانگ می زند: اسقونی مرا سیراب کنید تشنه مرد صدی... ... . در صد مثلا گویند صدی سه از فلان جنس یعنی سه در صد سه بخش از صد بخش
آوازی که در کوه و گنبد و امثال آن پیچد و باز همان آواز شنیده شود. توضیح آوازی است که از انعکاس صوت به وجود آید بدین نحو که چون امواج صوتی با سطح انعکاس تلاقی کنند منعکس گردند و آوازی نظیر آواز اول احداث نمایند. شرط لازم برای این که صدا از آواز اصلی تمیز داده شود این است که فاصله شخص تا سطح انعکاس لااقل 17 متر باشد، آواز انسان و آوازهایی که از آلات موسیفی حادث شود: صدای جعفر صدای تار، بانگ جانوران: صدای گربه صدای سگ، پخش اخبار و افکار به وسیله رادیو: رادیوی صدای آمریکا. یا صدا و ندا. بانگ و فریاد داد و فریاد. یا صدای لرزان. آوازی که هنگام خروج از گلو لرزان بیرون آید به سبب حزن ترس و جز آن آواز مرتعش. یا یک دست صدا ندارد (بی صداست) توفیق از آن جمعیت است. نسا (جسد آدمی سد در)، مغز، پژواک (باز گشت آوا)، کوچ نر چغد نر، در افسانه های تازی پرنده ای پنداری است که از سر کشته بیرون می آید و تا زمانی که کشنده گرفتار و به کیفرنرسد بانگ می زند: اسقونی مرا سیراب کنید تشنه مرد صدی... ... . در صد مثلا گویند صدی سه از فلان جنس یعنی سه در صد سه بخش از صد بخش