- ضدان
- دو همستار آخشیجان
معنی ضدان - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جمع عضد، رسته های خرما بن رده های کویک
به آن
جمع خد، دیم ها رخساره ها
پرده
مزرعه، جای کشت و زرع، کشتزار
دو چیز که ضد و مخالف یکدیگر باشند
قبول کردن، پذیرفتن، در فقه و حقوق برعهده گرفتن وام دیگری، در فقه و حقوق التزام اینکه هرگاه چیزی از میان رفت مثل یا قیمت آن را بدهند، حمایت، ضامن
ضمانت، پذیرفتن، کفالت، ضامنی
دو ناساز دو همستار تثنیه ضد دو چیز که مخالف و مغایر یگدیگر باشند
زریون پیچ از گیاهان گیاهی است زینتی جزو تیره آلاله. گل آن دارای 4 کاسبرگ و ساقه اش پیچنده است شقایق پیچ
دریا کنار، رود کنار، هفت سال از زمان
چوب رختی
جفت گاو اندازه ای است، خیش چوبی که بر گردن گاو نهند مزرعه، مقیاس سطح و آن معادل 400 قصبه مربع است
سبزه خور سوسک برگخور
شاهسپرم چینی از گیاهان
((ضَ))
فرهنگ فارسی معین
پذیرفتن، بر عهده گرفتن وام دیگری را، ضمانت، ملتزم شدن به این که هرگاه کسی به عهد خود وفا نکرد از عهده خسارت برآید
مخفف دانه است، دانه هر چیز، تخم میوه، هسته
خوراکی از گندم و ارزن و مانند آنکه به پرندگان می دهند، تخم گیاه، برای مثال فراخی در جهان چندان اثر کرد / که یک دان غله صد دان بیشتر کرد (نظامی - لغت نامه - دان)
جا، مکان، پسوند متصل به واژه به معنای ظرف مثلاً آبدان، آتشدان، پیه دان، چایدان، چینه دان، روغندان، زهدان، سرمه دان، سوزندان، شمعدان، کاهدان، گلدان، نمکدان، یخدان
پسوند متصل به واژه به معنای داننده مثلاً آداب دان، بسیار دان، تاریخ دان، حسابدان، سخندان، غیب دان، قدردان، موسیقی دان، نکته دان
دان کردن: از پوست درآوردن دانه
جا، مکان، پسوند متصل به واژه به معنای ظرف مثلاً آبدان، آتشدان، پیه دان، چایدان، چینه دان، روغندان، زهدان، سرمه دان، سوزندان، شمعدان، کاهدان، گلدان، نمکدان، یخدان
پسوند متصل به واژه به معنای داننده مثلاً آداب دان، بسیار دان، تاریخ دان، حسابدان، سخندان، غیب دان، قدردان، موسیقی دان، نکته دان
دان کردن: از پوست درآوردن دانه
میش، بوی تن، گوشت گوسفند، پشم روان، پشم و ران (ماده یا نر)، جمع اضان ضئین اضوان
دانه، بذر گیاه
دان پاشیدن: کنایه از تطمیع کردن و به جانب خود آوردن
دان پاشیدن: کنایه از تطمیع کردن و به جانب خود آوردن
((وَ))
فرهنگ فارسی معین
ریشه دانستن، مفرد امر حاضر از «دانستن»، در ترکیبات به معنی «داننده» آید، حساب دان، ریاضی دان. قدردان