- ضحا (دخترانه و پسرانه)
- زمانی پس از برآمدن افتاب، چاشتگاه، نام سوره ای در قرآن کریم
معنی ضحا - جستجوی لغت در جدول جو
- ضحا
- وقتی که روز نزدیک به نصف شدن می رسد، وقت قبل از ظهر
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
بسیار خنده کننده، از شخصیتهای ستمگر شاهنامه، ایرانیان از گذاشتن این نام روی پسران پرهیز می کنند
خنده کننده، بسیار خندان خندنده، روشن چون راه پارسی تازی گشته آژی دهاک دهاک بیور اسپ نام فرمانروایی ستمگر و خونریز که در اوستا و شاهنامه آمده او را ده آک یا (ده عیب) می گفته اند زیرا که این آک های دهگانه بر تن و روان او چیره بوده: زشت پیکری، کوتاهی، باد سری، بی شرمی، شکمبارگی، بد زبانی، ستمگری، شتابزدگی، بد دلی، دروغ گویی نوشته اند که هنگام زادن دو دندان پیشین داشته چنان که گویی می خندد و چون پدر و مادرش تازی بوده اند نام ضحاک یا خندنده را بر او نهاده اند بسیار خنده کننده بسیار خند
آفتاب فراخ، چاشتگاه، چاشت
بسیار خندان، برای مثال زشت آن زشت است و خوب آن خوب و بس / دائم آن ضحاک و این اندر عبس (مولوی - ۱۰۲۵)
سنگ آسیا
مهر نامه، عنوان نامه واحد سحاء ه، جمع اسحیه
فراخ
زیان، خسارت، گزند، مقابل سرّاء، قحط، سختی، تنگ دستی
بسیار فرزندی: زن، فزونی بهره
نهان شدن پنهان گشتن، نهان شدن پنهان گشتن
پس آفتاب بر آمدن چاشتگاه یا صلات (صلوه) ضحی. نماز چاشت، آفتاب خورشید. چاشتگاه، بی رمگان: زنی که پیرامون زهارش موی نروید
چاشتگاه، روشن و آشکار شدن
آب اندک بی عمق
خندیدن، خنده برف، کفک شیر، مسکه، انگبین، شکوفه، میانه راه، شگفتی، دندان سفید دشتان شدن (دشتان حائض)، به شگفت آمدن، درخش زدن خندیدن، جمع ضحوک، خندان ها
نور روشنایی
دیگ افزار داربوی
مهر نامه
نور، روشنایی
خندیدن، خنده
نود و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه، والضّحی، خورشید، آفتاب، هنگام برآمدن آفتاب، صبح
جمع ضحیه، گوسفندان اوسفریت کرپانی ها
نام حرف «ح»
شوخی خواستن خنده جویی
خنداندن، شگفتاندن
شکایت، داد خواست، عریضه، قصه
خندنده پر خنده پر خند بسیار خندنده بسیار خنده کننده
جمع واضحه، آشکارها جمع واضحه