جدول جو
جدول جو

معنی ضحی

ضحی
نود و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه، والضّحی، خورشید، آفتاب، هنگام برآمدن آفتاب، صبح
تصویری از ضحی
تصویر ضحی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ضحی

ضحی

ضحی
پس آفتاب بر آمدن چاشتگاه یا صلات (صلوه) ضحی. نماز چاشت، آفتاب خورشید. چاشتگاه، بی رمگان: زنی که پیرامون زهارش موی نروید
فرهنگ لغت هوشیار

ضحی

ضحی
چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب) (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). نیم چاشت، مقابل ظهر که چاشت است. چاشتگاه، یعنی پس آفتاب برآمدن، و گویند بعد چاشتگاه. (دستوراللغه ادیب نطنزی). ارتفاع نهار. چاشت:
همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی
همیشه تا ندرخشد سُها چو بدر ظلم.
فرخی.
آنچنان روئی که چون شمس ضحاست
آنچنان رخ را خراشیدن خطاست.
مولوی.
مدتی بسیار میکرد این دعا
روز تا شب، شب همه شب تا ضحی.
مولوی.
، آفتاب. (منتهی الارب) :
نورشان حیران این نور آمده
چون ستاره زین ضحی فانی شده.
مولوی.
- صلوهُ ضحی، نماز چاشت. (مهذب الاسماء). نماز چاشتگاه. (السامی فی الاسامی). نماز چاشت، و منه حدیث عمر: ’اضحوا بصلوه الضحی’، ای صلوها لوقتها و لاتؤخروها الی ارتفاع الضحی.
، و قولهم ما لکلامه ضُحی، نیست کلام او را بیانی، و الشمس و ضحیها، ای ضوئها اذا اشرق. (منتهی الارب). و نیز رجوع به آفتاب پهن شود
لغت نامه دهخدا

ضحی

ضحی
سورۀ نودوسومین از قرآن، مکّیه، و آن یازده آیت است، پس از ’لیل’ و پیش از ’اء لم نشرح’
لغت نامه دهخدا

ضحی

ضحی
ضَحو. ضُحو. ضُحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

ضحی

ضحی
ضَحو. ضُحُوّ. ضَحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را، بیرون آمدن در آفتاب. (منتهی الارب). به آفتاب شدن. (زوزنی). به آفتاب آمدن
خوی گرفتن. (زوزنی). خوی کردن و عرق آوردن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا