جدول جو
جدول جو

معنی ضجم - جستجوی لغت در جدول جو

ضجم
کج دهنی، کج زنخی، کج شدن خم شدن
تصویری از ضجم
تصویر ضجم
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اضجم
تصویر اضجم
کژ دهان، کژزنخ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از نجم
تصویر نجم
(دخترانه)
ستاره، نام سوره ای در قرآن کریم
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از حجم
تصویر حجم
گنجایش
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بجم
تصویر بجم
گروه انبوه، گز مازک میوه درخت گز گز مازگ ثمره الطرفاء
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجم
تصویر عجم
گنگ
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از آجم
تصویر آجم
زده شده از طعامی
فرهنگ لغت هوشیار
سنگسار کردن، دشنام دادن، نفرین کردن، از نزد خود راندن، سخن گفتن از روی خیال و گمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زجم
تصویر زجم
پرستوی دریایی از پرندگان سخن پنهان پچ پچ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثجم
تصویر ثجم
هم آوای نجم زود باریدن، زود بازداشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حجم
تصویر حجم
کلفتی، گندگی، بر آمدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دجم
تصویر دجم
اندوهزدگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سجم
تصویر سجم
راندن چشم اشک را، راندن ابر باران آب، اشک اشک دیگ و بید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجر
تصویر ضجر
دلتنگی، بی قراری، بی آرامی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بجم
تصویر بجم
ثمر درخت گز، میوۀ گز، گزمازک
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضجر
تصویر ضجر
دلتنگ، بی قرار، بی آرام، عصبانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضخم
تصویر ضخم
کلفت، ستبر، چاق، فربه، درشت اندام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لجم
تصویر لجم
لجن، گل و لای تیره رنگ که ته جوی و حوض آب جمع می شود
لش، لوش، لژن، بژن، لژم، غلیژن، غریژنگ، خرّ، خرد، خره، خلیش، کیوغ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرم
تصویر ضرم
درختی خوش بو با میوۀ مانند بلوط و شکوفۀ شبیه شکوفۀ سعتر،
اسطوخودوس، گیاهی از خانوادۀ نعنا با برگ های باریک، گل های سفید یا بنفش و تخم های ریز زرد رنگ که مصرف دارویی دارد، لاواند، شاه اسپرم رومی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرم
تصویر ضرم
ضرمه ها، آتش ها، اخگرها، جمع واژۀ ضرمه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اجم
تصویر اجم
بیشه ها، نیستان، نیزار، جنگل کوچک، جای پردرخت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجم
تصویر عجم
اعجمیّ، گنگ، بی زبان، حرکتی که روی حرف می گذارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضجه
تصویر ضجه
ناله وزاری، شیون، فریاد و غوغای مردم، بانگ و فریاد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از حجم
تصویر حجم
مقداری از فضا که در تصرف جسم باشد، جسم فضایی، کنایه از اندازه، مقدار مثلاً حجم کارمان زیاد است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نجم
تصویر نجم
ستاره، هر یک از نقطه های درخشان که شب در آسمان دیده می شود، اختر، نیّر، جرم، کوکبه، تارا، استاره، نجمه، کوکب، ستار، مفرد نجوم و انجم
قسط
پنجاه و سومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶۲ آیه، والنّجم
فرهنگ فارسی عمید
خشم از گرسنگی، افروختگی آتش بر افروخته: از خشم یا گرسنگی کشه (اسطو خودوس) از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضغم
تصویر ضغم
گزیدن به دندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضام
تصویر ضام
زاب بافت (زاب صفت) چون: بافت آگینی بافت پیوندی
فرهنگ لغت هوشیار
ستبر و کلان تناور بزرگ هیکل زفت، فربه، جمع ضخام. کلان و فربه گردیدن، تناور شدن، فربهی، ستبری. پارسی تازی گشته زهیه ستبر کلان دفزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجه
تصویر ضجه
بانگ و فریاد مردم، غوغا، شیون، فغان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجع
تصویر ضجع
چوبک اشنان: گیاه، یک پهلو خفتن بر پهلو خفتن، همخوابه، مانند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضجر
تصویر ضجر
بی قراری، جا تنگ، دلتنگی، نالیدن دلتنگی، بیقراری
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضیم
تصویر ضیم
ظلم و ستم، بیدادگری، جور کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عجم
تصویر عجم
خلاف عرب، ایران و توران ومردم غیر عرب، مردم ایران و ایرانی
فرهنگ لغت هوشیار
زمین هموار، غوک، چلپاسه، بد شگون چون چغد گجسته هوا گل تیره و لای سیاه که در ته حوض و کولاب و جوی آب بهم رسد: چون ازو نومید گردد گاونر آید آنجا که نهاده بدگهر. لجم بیند فوق در شاهوار پس ز طین بگریزد او ابلیس وار. (مثنوی لغ) لجمه. لجم: شکار در آن جایگه رفت واسب ملکزاده را در آن جایگاه برد ولجمه ووحل بود. قضا خدا چنان بود که هلاک شد
فرهنگ لغت هوشیار