معنی ضجه - فرهنگ فارسی عمید
معنی ضجه
- ضجه
- ناله وزاری، شیون، فریاد و غوغای مردم، بانگ و فریاد
تصویر ضجه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ضجه
ضجه
- ضجه
- بانگ و فریاد مردم. (منتهی الارب). بانگ. فریاد. ناله. غوغا. شیون. خروش. فغان. ضج ّ. ضجیج
لغت نامه دهخدا
رجه
- رجه
- صف و قطار، رده، طنابی که جامه و چیزهای دیگر بر بالای آن اندازند، ریسمان بنائی
فرهنگ لغت هوشیار
ثجه
- ثجه
- فرو ریزنده، روان شونده سران آبخیز سبزه زاری که در آن آبگیرها باشد
فرهنگ لغت هوشیار