معنی ضخم ضخم ستبر و کلان تناور بزرگ هیکل زفت، فربه، جمع ضخام. کلان و فربه گردیدن، تناور شدن، فربهی، ستبری. پارسی تازی گشته زهیه ستبر کلان دفزک فرهنگ لغت هوشیار