دهی است به تهامه. (منتهی الارب). نام زمینی است و گویند دیهی است بتهامه بکنار دریا بدان سوی شام، و برابر آن ده دیگری است بنام بدا و آن ده یعقوب پیغمبر است. (معجم البلدان)
دهی است به تهامه. (منتهی الارب). نام زمینی است و گویند دیهی است بتهامه بکنار دریا بدان سوی شام، و برابر آن ده دیگری است بنام بدا و آن ده یعقوب پیغمبر است. (معجم البلدان)
ابن ادّبن طابخه بن الیاس بن مضر. جدی جاهلی، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان در شمال نجد بود و در دوران اسلامی بعراق منتقل شدند و در جزیره (جزیره فراتی) سکونت گزیدند. گویند ضبه نخستین کسی است که گفت: ’الحدیث ذوشجون’ و ’سبق السیف العذل’، و درباره مثل نخستین وی را حکایتی است. رجوع بمجمع الامثال میدانی والسبائک ص 23 شود ابن اد، عم تمیم بن مرّه است. (منتهی الارب)
ابن ادّبن طابخه بن الیاس بن مضر. جدی جاهلی، سعد و سعید از پسران ویند. مسکن ایشان در شمال نجد بود و در دوران اسلامی بعراق منتقل شدند و در جزیره (جزیره فراتی) سکونت گزیدند. گویند ضبه نخستین کسی است که گفت: ’الحدیث ذوشجون’ و ’سبق السیف العذل’، و درباره مثل نخستین وی را حکایتی است. رجوع بمجمع الامثال میدانی والسبائک ص 23 شود ابن اد، عم تمیم بن مرّه است. (منتهی الارب)
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن ضبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند ضبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن ضبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
گرفتن و نگه داشتن، حفظ کردن، محکم کردن، نگه داری، بایگانی، تصرف کردن ضَبط صوت: دستگاهی که با برق یا باتری کار می کند و به وسیلۀ آن اصوات را بر روی نوار ضبط می کنند ضَبط کردن: تصرف کردن، بایگانی کردن، یادداشت کردن، حفظ کردن در ذهن ضَبط و ربط: انتظام، آراستگی، نظم و ترتیب، یادداشت کردن
یک دانه، یک حب، واحد اندازه گیری وزن به مقدار وزن یک یا دو جو، شش یک عشر دینار، شش یک دانگ حبۀ دل: سویدا، خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است، برای مثال بدان خردی که آمد حبۀ دل / خداوند دوعالم راست منزل (شبستری - ۸۹)
یک دانه، یک حب، واحد اندازه گیری وزن به مقدار وزن یک یا دو جو، شش یک عشر دینار، شش یک دانگ حبۀ دل: سُوَیدا، خال یا نقطۀ سیاهی در دل که محل احساسات است، برای مِثال بدان خردی که آمد حبۀ دل / خداوند دوعالم راست منزل (شبستری - ۸۹)
جمع واژۀ ضباب. (اقرب الموارد). رجوع به ضباب شود، {{نعت تفصیلی}} اسم تفضیل است، گویند: هو اضخم منه، آن ستبرتر از آن است یعنی بیشتر ضخیم است. و گاه در شعر مشدد آید، چون: ضخم یحب ّ الخلق الاضخمّا. (از اقرب الموارد). ضخم تر. سطبرتر. ضخیم تر: و لیس فی العضاه اکثر صمغاً منه و لا اضخم (ای من الطلح) . (تاج العروس، مادۀ طلح). و کان فیهم هو اضخم منه. (ابن جبیر)
جَمعِ واژۀ ضَباب. (اقرب الموارد). رجوع به ضباب شود، {{نعت تَفصیلی}} اسم تفضیل است، گویند: هو اضخم منه، آن ستبرتر از آن است یعنی بیشتر ضخیم است. و گاه در شعر مشدد آید، چون: ضخم یحب ّ الخلق الاضخمّا. (از اقرب الموارد). ضخم تر. سطبرتر. ضخیم تر: و لیس فی العضاه اکثر صمغاً منه و لا اضخم (ای من الطلح) . (تاج العروس، مادۀ طلح). و کان فیهم هو اضخم منه. (ابن جبیر)