جدول جو
جدول جو

معنی ضاس - جستجوی لغت در جدول جو

ضاس
جایگاهی است بین مدینه و ینبع، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از یاس
تصویر یاس
(دخترانه)
گل منسوب به حضرت زهرا (س)، گلی زینتی با رنگهای زرد سرخ سفید و بنفش و بسیار خوشبو
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کاس
تصویر کاس
پیالۀ شراب، کاسه، کنایه از شراب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یاس
تصویر یاس
ناامید شدن، ناامیدی، نومیدی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرس
تصویر ضرس
دندان، به ویژه دندان آسیا، دندان های عقب دهان که دارای تاج پهن و ناهموار است، نوع کوچک آن دارای یک ریشه است و بزرگ آن دو یا سه ریشه دارد و تعداد آن ها در هر فک ده عدد است، نوع بزرگ آن را دندان کرسی هم می گویند، طواحن، دندان آسیاب، طاحنه
ضرس قاطع: کنایه از با اطمینان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پاس
تصویر پاس
نگهبانی، نگه داری، مواظبت، حرمت، برای مثال بدان را نوازش کن ای نیک مرد / که سگ پاس دارد چو نان تو خورد (سعدی۱ - ۸۸) پاره، جزء، قسمتی از شب یا روز، برای مثال چو یک پاس از تیره شب درگذشت / تو گفتی که روی هوا تیره گشت (فردوسی۴ - ۱۶۵۲)

در بازی های گروهی مانند فوتبال، بسکتبال، رد کردن و رساندن توپ به یکی از افراد دستۀ خود
پاس دادن: مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن، پاس داشتن
پاس داشتن: مراقب بودن، نگهبانی کردن، پاسداری کردن، رعایت کردن
پاس دادن: در ورزش توپی رد کردن توپ به همدسته، در قمار، نوبت خود را به حریف دادن، کنایه از حواله دادن کسی به جایی یا به کس دیگری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از راس
تصویر راس
واحد شمارش چهارپایان مثلاً ده راس گاو، ده راس گوسفند، بلندی و بالای چیزی، کنایه از سرور و بزرگ و مهتر قوم، کنایه از اول چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ساس
تصویر ساس
حشره ای از راستۀ نیم بالان به رنگ سرخ و بیضی شکل و بزرگ تر از کک که از خون تغذیه می کند و باعث سرایت بعضی امراض می گردد، غسک، بقّ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
ویژگی صدای بم مرد، خوانندۀ مرد که صدای بم دارد، قسمتی از قطعۀ موسیقی که این خواننده اجرا می کند، مجموعه ای از خوانندگان گروه کر که صدای بم مردانه دارند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از لاس
تصویر لاس
مادۀ هر حیوان، سگ ماده
نوازش عاشقانه
نوعی ابریشم پست، ابریشم نخاله، کژ، لاه، برای مثال از چه خیزد در سخن حشو؟ از خطابینیّ طبع / وازچه خیزد پرزه بر دیبا؟ ز ناجنسیّ لاس (انوری - ۲۶۳)
لاس زدن: از پی ماده رفتن حیوان نر، دست به گونۀ زن یا دختری کشیدن، لاسیدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از باس
تصویر باس
شجاعت، دلیری، قوت، خشم، خوف، عذاب، شدت، سختی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تاس
تصویر تاس
کچل، طاس، دارای سر بی مو، ویژگی سری که موهای آن بر اثر بیماری یا علت دیگر ریخته باشد، مبتلا به کچلی، کل، خشنگ، چسنگ، دغسر، داغسر، لغسر، اصلع، تویل، تز
ملال، اندوه، تاسه، تلواسه، تالواسه، تفسه، تلوسه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ناس
تصویر ناس
صد و چهاردهمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۶ آیه، قل اعوذ
مردم، آدمیان
برگ خشک از نوع تنباکو که آن را نرم می کوبند و با اندکی آهک مخلوط می کنند و در جلو دهان میان لب و دندان می ریزند، نسوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از قاس
تصویر قاس
سخت
ابرو، ابر
در زیست شناسی قورباغه، وزغ، جانوری از ردۀ دوزیستان با پاهای قوی و پره دار که در آب تخم می ریزد، برخی از انواع آن از بدن خود مایعی رقیق و سمّی جدا می کند، نوزاد بی دست و پای آن دارای سر بزرگ، دم دراز و آبشش است، بزغ، غورباغه، وک، غوک، بک، پک، چغز، جغز، غنجموش، مگل، ضفدع، کلا، کلائو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از هاس
تصویر هاس
بیم، ترس
دیگر، نیز، برای مثال طیبتی کردم و پشیمانم / تا چنین چیزها نگویم هاس (عثمان مختاری - ۲۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضار
تصویر ضار
ضرر رساننده، زیان رساننده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شاس
تصویر شاس
بدخوی
فرهنگ لغت هوشیار
دندان، دندان آسیا، بر آمده ناهموار، پشته سنگلاخ، باران کم گزیدن، سختی زمانه، باران کم کند دندان، تند خوی، کار آزموده جهاندیده: مرد، دندانه دندانه دندان سن، دندانهای آسیا طواحن، جمع اضراس ضروس یا به ضرس قاطع. از روی یقین با کمال اطمینان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضار
تصویر ضار
زیانکار، ضرر رساننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضاف
تصویر ضاف
صفت) کامل تمام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضال
تصویر ضال
گمراه، بیراه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضام
تصویر ضام
زاب بافت (زاب صفت) چون: بافت آگینی بافت پیوندی
فرهنگ لغت هوشیار
میش، بوی تن، گوشت گوسفند، پشم روان، پشم و ران (ماده یا نر)، جمع اضان ضئین اضوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضائس
تصویر ضائس
پژمریده: گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
ض حرف هیجدهم از الفبای فارسی و حرف پانزدهم از الفبای عربی و یکی از حروف صامت. عدد آن در حساب جمل 800 است. نام آن ضاد ضاد منقوطه و ضاد معجمه است. این حرف در لغات فارسی نیست و در عربی با گذاشتن پهلوی راست زبان به کناره داخلی دندانهای آسیا و دمیدن نفس تلفظ شود ولی در فارسی مانند ز تلفظ گردد و آن را به صورتهای ذیل نویسند: ض ض مانند: قرض بعض ضابطه مضبوط
فرهنگ لغت هوشیار
عذاب، قوت ودلیری فرانسوی نر آوا بم بیم، سختی، دلیری بمترین صدای مرد مقابل سیرانو. قوت دلیری شجاعت، خشم غضب، عذاب سختی شدت، بیم خوف
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پاس
تصویر پاس
حرس، حراست، نگاهبانی
فرهنگ لغت هوشیار
آنچه در بالای گردن انسان و جلو گردن حیوان قرار دارد، سر، رئوس، سید، آقا، مهتر، رئیس، سرور
فرهنگ لغت هوشیار
نام کرمی است از مقوله شپش و خون مردم میخورد و چون آنرا بگیرند دست را بدبوی سازد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از حاس
تصویر حاس
حس کننده، دریابنده
فرهنگ لغت هوشیار
کاردی چون کمان که بدان کشت و درو میکنند، جهت زراعت و کشت بکار میرود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاس
تصویر تاس
سر بی مو و بمعنای اضطراب و بی تابی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از راس
تصویر راس
سار
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از گاس
تصویر گاس
حدس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از پاس
تصویر پاس
احترام، بزرگ داشت، شکرانه
فرهنگ واژه فارسی سره