جدول جو
جدول جو

معنی ضاروراء - جستجوی لغت در جدول جو

ضاروراء
قحط، سختی، ضرر، بدحالی، نقصان در چیزی، نیاز، حاجت، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ضرورات
تصویر ضرورات
ضرورت، چیزی که به آن احتیاج داشته باشند، نیاز، حاجت
فرهنگ فارسی عمید
ابن اعرابی گوید موضعی است، و شاید لغتی است در خابور، (معجم البلدان)، یوم الخابور نام جنگی است که در خابور روی داده، صاحب مجمع الامثال چنین نویسد: الخابور موضع بالشام و هویوم قتل فیه عمیران الحباب و فی ذلک یقول: نقیعبن سالم:
و لوقعه الخابور ان تک خلتها
خلقت فان ّ سماعها لم یخلق،
(مجمع الأمثال میدانی ص 762)
لغت نامه دهخدا
(رَ)
ضارور، درویشی. (دهار). و رجوع به ضارور شود
لغت نامه دهخدا
(حَ رَ)
یاقوت آرد: دیهی به ظاهر کوفه یا در دومیلی آن. ابن انباری گوید: کوره ای است. (معجم البلدان). دهی است به کوفه و خوارج حروریه بدین ده منسوب باشند وآن در ظاهر سنگستان کوفه واقع است و خوارج که در امر حکمین علی و معاویه را هر دو بر باطل شمردند، بدین قریه گرد آمدند. و بعضی گفته اند حروراء کوهی است
یاقوت از ابومنصور نقل کند که رمله ای وعثه در دهناء دیدم که آنرا رملۀ حروراء میخواندند. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
رجوع به عاشور و عاشورا شود
لغت نامه دهخدا
بیماریی است در گلو، (منتهی الارب) (آنندراج) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
صارور، صاروره، مردی که حج نکرده، آنکه گرد زن نگردیده است، (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
(نَ / نُو حَ / حِ سَ)
باد کردن شکم کسی از طعام و تخمه کردن وی. (از اقرب الموارد). برآمدن شکم از طعام و امتلا شدن. (منتهی الارب) (آنندراج). برآمدن شکم از طعام. (ناظم الاطباء). آماسیدن شکم از طعام، به اصطلاح علم حساب، حاصل ضرب عددی یک یا چندین مرتبه در نفس خود، مثلاً 4 و 8 و 16 و 32 اضعاف عدد دومیباشند زیرا حاصل ضرب یک مرتبه دو در نفس خود 4 و سه مرتبه 8 و چهار مرتبه 16 و پنج مرتبه 32 است. (ناظم الاطباء) ، اضعاف جسد، اعضای آن، و بقولی استخوانهای آن. واحد آن ضعف است، و از این معنی است: کان یونس فی ضعف الحوت، یعنی در جوف آن. (از اقرب الموارد). اعضا یا عظام جسد. (از قطر المحیط). عضوهای بدن یا استخوانها. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به ضعف شود، اضعاف کتاب، اثنای سطور آن، گویند: وقع خلاف فی اضعاف کتابه، یعنی در اثنای سطور و حاشیه و اوساط آن. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). مابین سطور و حواشی آن، یقال: وقّع فی اضعاف الکتاب، یعنی توقیع نهاد میان سطور یا میان خط و حاشیۀ آن مکتوب. (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء). میان نامه ها. (مهذب الاسماء) (دستور اللغه).
- اضعاف مضاعف، بیشتر و زیادتر از دوچندان. (ناظم الاطباء). رجوع به اضعاف مضاعفه شود.
- اضعاف مضاعفه، اضعاف مضاعف، دوچندها و دوچندکرده شده، و کنایه از این کثرت در کثرت و بسیاری در بسیاری است. (غیاث) (آنندراج).
- به اضعاف،چندین برابر:
خدای در دو جهانت جزای خیر دهاد
که هرچه داد به اضعاف آن سزاواری.
سعدی
لغت نامه دهخدا
شادی، (منتهی الارب) (المنجد)، شادی و شادمانی و خرمی، (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از ساروراء
تصویر ساروراء
شادی فراخزیستی آسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاذوراء
تصویر عاذوراء
آماس گوشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اضریراء
تصویر اضریراء
باد شکم
فرهنگ لغت هوشیار
نیاز حاجت آنچه که بدان محتاج باشند، اجبار الزام ناگزیری، امتناع انفکاک چیزیست از چیزی دیگر بر حسب حکم عقلی. بالجمله چون گویند نسبت حیوانیت بانسان ضروری است مراد این است که عقل حکم می کند که انفکاک حیوانیت از انسان محال است، هر گاه مقدمات برهان علمی یقینی بود و دایم باشد و متغیر نشود باید که ضروری باشد، ضرورت انواع دارد بداهت، آن چه که ما لابد انسان است در بقا، حقوق نفس. یا ضرورت شعری. عبارتست از مراعات وزن شعر که بر حسب ضرورت شاعر را باموری وا دارد که اجرای آن امور در نثر جایز نیست ولی در شعر رواست
فرهنگ لغت هوشیار
سیراب کردن، روان کردن سیراب کردن ترویه، روان کردن، به روایت شعر داشتن بر روایت شعر داشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماوراء
تصویر ماوراء
((وَ))
پشت سر، آنچه در پس و پشت چیزی قرار دارد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ارواء
تصویر ارواء
((اِ))
سیراب کردن، روان کردن، به روایت شعر داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
Necessarily
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
nécessairement
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
обязательно
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
secara wajib
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
mutlaka
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
必然的に
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
必然地
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
בהכרח
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
반드시
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
noodzakelijkerwijs
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
अनिवार्य रूप से
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
notwendigerweise
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
necesariamente
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
necessariamente
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
necessariamente
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
koniecznie
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
необхідно
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از ضرورا
تصویر ضرورا
kwa lazima
دیکشنری فارسی به سواحیلی