دوقلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هم شکم، همزاد، توأمان، دوبلغانه، جنابه چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
دُوقُلو، دو بچه که در یک موقع از یک شکم زاییده شوند، هَم شِکَم، هَمزاد، توأمان، دوبلغانه، جُنابِه چیزی که همراه، جفت و در کنار چیز دیگر باشد، مثل زن وشوهر
جمع واژۀ صومعه. عبادتخانه های ترسایان. (غیاث اللغات) : و لولا دفع اﷲ الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع. (قرآن 40/22). چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. (سندبادنامه ص 120). خرقه پوشان صوامع را دوتائی چاک شد چون من اندر کوی وحدت لاف یکتائی زدم. سعدی. چو نام او گذرد بر صوامع ملکوت بقدر مرتبه هر یک زجا بلند شوند. ؟
جَمعِ واژۀ صَوْمَعَه. عبادتخانه های ترسایان. (غیاث اللغات) : و لولا دفع اﷲ الناس بعضهم ببعض لهدمت صوامع و بیع. (قرآن 40/22). چون قندیل عقیقین از صوامع رهابین تابان. (سندبادنامه ص 120). خرقه پوشان صوامع را دوتائی چاک شد چون من اندر کوی وحدت لاف یکتائی زدم. سعدی. چو نام او گذرد بر صوامع ملکوت بقدر مرتبه هر یک زجا بلند شوند. ؟
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه
هم شکم، دو چیز با هم همزاد همزاد جنابه، با هم کودکی که با کودک دیگر در یک هنگام زاییده شده باشد همزاد دو قلو. توامان توامین، جمع توائم، جفت (زن و شوهر)، دو چیز همراه