جدول جو
جدول جو

معنی صواخ - جستجوی لغت در جدول جو

صواخ
(صُوْ وا)
بلد صواخ، شهری که در آن پای ها بزمین فرورود. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صماخ
تصویر صماخ
داخل گوش، سوراخ گوش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صراخ
تصویر صراخ
فریاد، آواز بلند، خروش
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواغ
تصویر صواغ
صیّاغ، ریخته گر، سخن پرداز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوام
تصویر صوام
کسی که بسیار روزه می گیرد، بسیار روزه گیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواب
تصویر صواب
مقابل خطا، راست و درست، حق، لایق، سزاوار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صوان
تصویر صوان
هرنوع محفظۀ نگه داری اشیا مانند جامه دان یا صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صواع
تصویر صواع
جام، پیمانه
فرهنگ فارسی عمید
(سُ)
آب و گل تنک. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
آوخ، آه، وای، افسوس، دردا:
آواخ ز پیمان و ز پیمانۀ او،
مولوی،
،
قسمت، نصیب، (برهان)، آوای نرم، همس، صوت خفی، حسیس، و رجوع به نرم شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
جمع واژۀ صبخه. رجوع به صبخه و سبخه شود
لغت نامه دهخدا
(صَبْ با)
نام یکی از پادشاهان یمن است که در ذیل کلمه صباح مذکور افتاده لیکن در بعضی نسخ چاپی صباخ آمده است. رجوع به صباح شود
لغت نامه دهخدا
(طَوْ وا)
تهمت زننده به کسی در قول یا فعل. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
شهری است به قاراب از وراء سیحون، (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وا)
جمع واژۀ صائن. رجوع به صائن شود
لغت نامه دهخدا
(صَوْ وا)
جمع واژۀ صوّانه. رجوع بدین کلمه شود
لغت نامه دهخدا
(صِ)
سوراخ گوش. (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات). سوراخ باطنی گوش، گوش، آب کم. (منتهی الارب) ، سوراخ دیده. (بحر الجواهر) (از آنندراج) (غیاث اللغات)
لغت نامه دهخدا
(صُ)
شاید که مشتق از دردی بود در صماخ و آن شکافتن گوش است چه این کلمه بر وزن ادواء (بیماریها) است، چون: سعال و زکام و حلاق. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
آبی است بر یک منزلی واسط آنرا که قصد مکه دارد. ابوعبداﷲ سکونی آرد: صماخ از آبها است که بین دو جبل طی و جبالی که بین آن و تیماء است قرار دارد. یاقوت گوید: ندانم آن صماخ همین است یا خطائی در روایت رخ داده. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا
(صُوْ وا)
جمع واژۀ صائم. رجوع بدان کلمه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از آواخ
تصویر آواخ
آوخ، آه، وای، افسوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواب
تصویر صواب
راست، درست، مصلحت، ضد خطا
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواح
تصویر صواح
گچ، شکوفه پژمرده خرما، خوی اسپ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوار
تصویر صوار
گله گاو، بوی خوش، مشک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواغ
تصویر صواغ
دروغ پرداز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواف
تصویر صواف
جمع صافه، سه پا ایستادگان اسپان شتران گاوان تیز رو
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوام
تصویر صوام
شخصی که روزه بسیار گیرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صوان
تصویر صوان
جامه دان، تخته جامه، گنجه، تپنگو (صندوق)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صماخ
تصویر صماخ
سوراخ شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صراخ
تصویر صراخ
غریونده، فراشمرغ (طاوس)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سواخ
تصویر سواخ
گل و لای
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صواب
تصویر صواب
راست و درست، سزاوار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صواع
تصویر صواع
((ص))
جام، پیمانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از صماخ
تصویر صماخ
((ص))
پرده گوش، سوراخ گوش
فرهنگ فارسی معین
تصویری از آواخ
تصویر آواخ
کلمه افسوس، آه و آی، دریغا
فرهنگ فارسی معین