جدول جو
جدول جو

معنی صنعانی - جستجوی لغت در جدول جو

صنعانی
(صَ)
عبدالرزاق بن همام بن نافع الحمیری، مکنی به ابی بکر. از حفاظ حدیث و ثقات و از مردم صنعاء است. وی بسال 126 هجری قمری تولد یافت و حدود هفده هزار حدیث حفظ داشت. او را تصنیفی است در حدیث و کتابی در تفسیر قرآن. (الاعلام زرکلی ص 519). رجوع به عبدالرزاق... شود
لغت نامه دهخدا
صنعانی
(صَ)
منسوب است به صنعاء یمن یا به صنعاء دمشق بر غیر قیاس. اکثر (منسوب) بسوی اول است و کمتر بسوی ثانی. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
صنعانی
منسوب به صنعا از مردم صنعا
تصویری از صنعانی
تصویر صنعانی
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صنعان
تصویر صنعان
(پسرانه)
طبق روایت شیخ عطار در منطق الطیر نام عارفی بزرگ که هفتاد مرید داشت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از نصرانی
تصویر نصرانی
پیرو دین مسیح، مسیحی، عیسوی مذهب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صندلانی
تصویر صندلانی
فارسی]، صندل فروش، عطرفروش، داروفروش، عطار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در زندان به سر می برد، محبوس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
ابدی، سرمدی، ربانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهانی، نهفته، پوشیده، به طور پوشیدهبرای مثال دی عزیزی گفت حافظ می خورد پنهان شراب / ای عزیز من نه عیب آن به که پنهانی بود (حافظ - ۴۴۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کنعانی
تصویر کنعانی
از مردم کنعان، برای مثال ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد / گاه آن است که بدرود کنی زندان را (حافظ - ۳۴)
فرهنگ فارسی عمید
(صَ)
نسبت است به صنعاء. رجوع به صنعاء و صنعانی شود
لغت نامه دهخدا
(صَ)
شیخ صنعان، نام بزرگی که هفتصد مرید داشت و شیخ فریدالدین عطار هم از مریدان اوست. گویند که از بد دعای حضرت غوث الاعظم بر دختر ترسا عاشق شده از اسلام درگذشت، مگر به آخر هدایت غیبی دست او گرفت. (غیاث اللغات). شیخ صنعان که در ادبیات فارسی معروفست، درست معلوم نیست کیست. در ادبیات فارسی شیخ صنعان را چنین وصف کرده اند: که وی عابدی گوشه نشین بود، سپس دلدادۀ دختر ترسائی شد و از مسلمانی رو برتافت وبکلیسا شد و زنار بست. آنچه درباره این داستان میتوان بتقریب گفت، اینست که داستان شیخ صنعان براساس احوال فقیهی نهاده است معروف به ابن سقا که در قرن ششم هجری در بغداد میزیست. بسال 506 هجری قمری که یوسف بن ایوب بن یوسف بن حسین همدانی فقیه و عارف معروف به بغداد شد، ابن سقا بمجلس وی رفت و از او پرسشی کرد. یوسف برآشفت و گفت: خاموش شو که از تو بوی کفر میشنوم و به دین اسلام نخواهی مرد. سرانجام ابن سقا به روم رفت و ترسا گشت. (تلخیص از جستجو در احوال و آثار فریدالدین عطار تألیف نفیسی صص 90-91). و رجوع به کامل التواریخ ابن اثیر وقایع سال 506-535 شود:
گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت.
حافظ (چ قزوینی ص 54).
بگسلانم سبحه و زنار بندم بر میان
عشق ترسابچه ای خواهم که صنعانم کند.
ملا سالک یزدی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(کَ)
منسوب به شهر کنعان. (ناظم الاطباء) :
ماه کنعانی من مسند مصر آن تو شد
وقت آن است که بدرود کنی زندان را.
حافظ.
یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند
مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من.
پروین اعتصامی
لغت نامه دهخدا
تصویری از کنپانی
تصویر کنپانی
کمپانی: (سیب زمینی) بتوسط سرجان ملکم سفیر حکومت کنپانی هندوستان مقیم دربار دار الخلافه طهران وارد ایران گردید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنعگری
تصویر صنعگری
فیاروری مویندی هوتخشاک هوتخشاکی
فرهنگ لغت هوشیار
منسوب به صناعت صنعتی. توضیح در عربی صناعی آید ولی در فارسی به قیاس ابا حتی و ملامتی و نظایر آنها جایز است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صنانیر
تصویر صنانیر
جمع صناره، سردوک ها نوک دوک ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صندلانی
تصویر صندلانی
دارو ساز پیله ور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صمدانی
تصویر صمدانی
برینیک مینوی خدایی منسوب به صمد ربانی الهی: عارف صمدانی
فرهنگ لغت هوشیار
نصرانی در فارسی یونانی تازی گشته ترسای ترسا منسوب به ناصره، مسیحی عیسوی (بمناسبت انتساب بمولد عیسی مسیح) جمع نصاری نصرانیان: و چون آهنگ دعا کردند. عالم نصرانیان با ایشان گفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سندانی
تصویر سندانی
منسوب به سندان، سندان گوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنگانی
تصویر پنگانی
منسوب به پنگان یا چرخ پنگانی. آسمان
فرهنگ لغت هوشیار
نهفته نهانی پوشیده مستور مخفی غیب مقابل پیدا آشکار، مخفیانه در خفا، سرار (در احوال ماه) (التفهیم)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انعامی
تصویر انعامی
منسوب به انعام: اقمشه انعامی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از انسانی
تصویر انسانی
آدمی مردمیک منسوب به انسان: عالم انسانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چندانی
تصویر چندانی
هر اندازه، چندان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد آنکه در زندان و از آزادی محروم است
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
نهفته، نهانی، پوشیده، مخفی، مقابل پیدا، آشکار، مخفیانه، در خفا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
کسی که در محبس باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نصرانی
تصویر نصرانی
((نَ))
منسوب به نصران، ترسایی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
مخفیانه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
محبوس
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از انسانی
تصویر انسانی
Human
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از پنهانی
تصویر پنهانی
Furtive, Furtively, Secretively, Stealth
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از زندانی
تصویر زندانی
Prisoner
دیکشنری فارسی به انگلیسی