انکشاف صفت قادریت است، و آن چنان است که بندۀ الهی چون خواست به حقیقت قاهریه متحقق شود در آغاز صلصلۀ جرس برای وی آشکار گردد و امری را یابد که او را به طریق قوه عظیمیت مقهور می سازد و از تصادم برخی حقایق بر برخی دیگر آوازی شنود چون صلصلۀ جرس در خارج، و این مشهدی است که قلوب را از جرأت بر دخول در حضرت عظیمیت مانع میشود. و آن حجاب اعظم است که حائل است بین مرتبۀ الهی و بین قلوب بندگان و راهی به انکشاف مرتبۀ الهیت نیست مگر پس از استماع صلصلهالجرس. (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون)
انکشاف صفت قادریت است، و آن چنان است که بندۀ الهی چون خواست به حقیقت قاهریه متحقق شود در آغاز صلصلۀ جرس برای وی آشکار گردد و امری را یابد که او را به طریق قوه عظیمیت مقهور می سازد و از تصادم برخی حقایق بر برخی دیگر آوازی شنود چون صلصلۀ جرس در خارج، و این مشهدی است که قلوب را از جرأت بر دخول در حضرت عظیمیت مانع میشود. و آن حجاب اعظم است که حائل است بین مرتبۀ الهی و بین قلوب بندگان و راهی به انکشاف مرتبۀ الهیت نیست مگر پس از استماع صلصلهالجرس. (تلخیص از کشاف اصطلاحات الفنون)
گل نیکو یا به ریگ آمیخته یا گل که هنوز سفال نساخته باشند آن را. (منتهی الارب). گل با ریگ آمیخته. (غیاث اللغات). گل خشک. (ترجمان علامۀ جرجانی). گل خشک ناپخته مخلوط به ریگ: از بر سنگ ورا راه نیارم که همی سنگ زیر سم او ریزه شود چون صلصال. فرخی. ذات جسمانی او کز دم روحانی زاد نه ز صلصال ز مشک هنر آمیخته اند. خاقانی. - حمارٌ صلصال، خر بسیارآواز. (منتهی الارب). رجوع به صلصل شود. - طین ٌ صلصال، گل خشک که بانگ کند. مانند سفال نو. (منتهی الارب). گل خشک و خام که چون انگشت بر آن زنند آواز برآید. (غیاث اللغات)
گل نیکو یا به ریگ آمیخته یا گل که هنوز سفال نساخته باشند آن را. (منتهی الارب). گل با ریگ آمیخته. (غیاث اللغات). گل خشک. (ترجمان علامۀ جرجانی). گل خشک ناپخته مخلوط به ریگ: از بر سنگ ورا راه نیارم که همی سنگ زیر سم او ریزه شود چون صلصال. فرخی. ذات جسمانی او کز دم روحانی زاد نه ز صلصال ز مشک هنر آمیخته اند. خاقانی. - حمارٌ صلصال، خر بسیارآواز. (منتهی الارب). رجوع به صُلصُل شود. - طین ٌ صلصال، گل خشک که بانگ کند. مانند سفال نو. (منتهی الارب). گل خشک و خام که چون انگشت بر آن زنند آواز برآید. (غیاث اللغات)
سایۀ آفتاب، و آن موضعی است در قسمت بنیامین در نزدیکی قبر راحیل (کتاب اول سموئیل 10:2) بعضی را گمان چنان است که صلصح بیت بالا می باشد که به مسافت یک میل بطرف مغرب قبر راحیل و سه میل به جنوب غربی اورشلیم واقع و دور نیست که صیلع باشد. (قاموس کتاب مقدس)
سایۀ آفتاب، و آن موضعی است در قسمت بنیامین در نزدیکی قبر راحیل (کتاب اول سموئیل 10:2) بعضی را گمان چنان است که صلصح بیت بالا می باشد که به مسافت یک میل بطرف مغرب قبر راحیل و سه میل به جنوب غربی اورشلیم واقع و دور نیست که صیلع باشد. (قاموس کتاب مقدس)
بازگردانیدن آواز را در حلق، خشک شدن گل و لای غدیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بانگ کردن زیور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صدا کردن زیور. (از اقرب الموارد)
بازگردانیدن آواز را در حلق، خشک شدن گل و لای غدیر. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) ، بانگ کردن زیور. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). صدا کردن زیور. (از اقرب الموارد)