جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صلصله

صلصله

صلصله
کبوتر، موی فراهم آمده بر سر، باقیماندۀ آب در تک حوض. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

صلصله

صلصله
آبی است محارب را قرب ماوان. نصر گوید:گمان دارم بین ماوان و ربذه است. (معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

صلاله

صلاله
آستر موزه یا ساق موزه. (منتهی الارب). ج، اَصِلَّه
لغت نامه دهخدا

صلاله

صلاله
آنچه برافتد از ریختن آب و جز آن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا