جدول جو
جدول جو

معنی صفاهان - جستجوی لغت در جدول جو

صفاهان
پارسی تازی گشته سپاهان نام پرده ای از خنیا که در پایان شب سرایند اصفهان، پرده ای است از موسیقی قدیم که آن را در آخر شب می سرودند
فرهنگ لغت هوشیار
صفاهان
سپاهان، اسم شهر اصفهان، یکی از نواهای موسیقی قدیم
تصویری از صفاهان
تصویر صفاهان
فرهنگ فارسی معین
صفاهان
اصفهان، برای مثال ور پردۀ عشاق صفاهان و حجاز است / از حنجرۀ مطرب مکروه نزیبد (سعدی - ۹۵ حاشیه)
تصویری از صفاهان
تصویر صفاهان
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از صفاهانک
تصویر صفاهانک
سپاهانک زبانزدی در خنیا یکی از دوازده مقام موسیقی قدیم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاهانک
تصویر صفاهانک
((ص نَ))
یکی از دوازده مقام موسیقی قدیم
فرهنگ فارسی معین
پارسی تازی شده اسپهان سپاهان ز آذربایگان وری و گیلان ز خوزستان و استخر و سپاهان (ویس و رامین)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اصفاهانک
تصویر اصفاهانک
شعبه ایست از شعب بیست و چهارگانه موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اسفاهان
تصویر اسفاهان
اسپاهان، اصفهان
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده اسپهان سپاهان اصفهان، مقامی از دوازده مقام موسیقی اصفهانک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صفاناز
تصویر صفاناز
(دخترانه)
صفا (عربی) + ناز (فارسی) آنکه دارای یکرنگی و زیبایی است
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از اصفهان
تصویر اصفهان
اسپهان، اسپاهان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از صفویان
تصویر صفویان
صفویه
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
اصفهان، آهنگی از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
پارسی تازی شده اسپهان سپاهان ز آذربایگان وری و گیلان ز خوزستان و استخر و سپاهان (ویس و رامین)، پرده ایست از موسیقی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خماهان
تصویر خماهان
نوعی سنگ سخت و تیزه مایل بسرخی حجر حدیدی صندل جدیدی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
مشتاق، طالب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
آوازی در دستگاه همایون، اصفهان، برای مثال نه چنان راست نهادی تو سپاهان و عراق / که کس از راهزنان ناله کند جز طنبور (سلمان ساوجی - لغت نامه - سپاهان)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
خواستار، متقاضی، مقابل خوانده، در علم حقوق آنکه از کسی شاکی است، مدعی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اصفهان
تصویر اصفهان
گوشه ای در دستگاه های ماهور و نوا، از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی، برای مثال به یاد مجلس خسرو چو برکشد مطرب / گهی عراق زند گاهی اصفهان گیرد (حافظ - ۱۰۳۵)
فرهنگ فارسی عمید
در تازی نیامده در سروده سنجر کاشی: از لطف تو آنان که ندارند تفاخر از مرحمت و لطف تو باشند مباهان نازان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
((خا))
خواستار، مشتاق، مدعی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خماهان
تصویر خماهان
((خُ))
نوعی سنگ آهن به رنگ تیره که ساییده آن را برای درمان جرب به کار می بردند، خماهن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از سپاهان
تصویر سپاهان
آهنگی از موسیقی، اصفهان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از خواهان
تصویر خواهان
Desirous, Wanting
دیکشنری فارسی به انگلیسی
жаждущий , желающий
دیکشنری فارسی به روسی
begehrend, wünschend
دیکشنری فارسی به آلمانی
прагнучий , бажаючий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
desideroso, desiderante
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
อยากได้ , อยาก
دیکشنری فارسی به تایلندی