مخفف اصفهان است: تب زده زهر اجل خورد و گذشت گلشکرهای صفاهان چه کنم. خاقانی. هادی امت و مهدی زمان کز قلمش قمع دجال صفاهان به خراسان یابم. خاقانی. ای خراسان ترا شهاب نزیست وی صفاهان ترا مجال نماند. خاقانی. ز پیروزی چرخ پیروزه رنگ نبودش بسی در صفاهان درنگ. نظامی. کنون سر همه التفاتها آن است که یک دوسال دهی رخصت صفاهانم. صائب. رجوع به اصفهان شود